چرا اربعین فرق میکند؟ مگر نمیشود دو ماه دیگر به کربلا رفت؟ چرا در این شلوغی باید حس کنی استخوانهای سینهات در هم فرو میرود یا در این گرما خونت به نقطه جوش برسد یا بعضا هزینه بیشتری متحمل شوی؟ چرا اربعین اینقدر شیرین است؟ وقتی میگوییم اربعین، تصویری که در ذهن ما نقش میبندد تصویر کربلا یا حتی حرم امام حسین علیهالسلام نیست. بلکه تصویر راه یا اصطلاحا «طریق مشایه» است.
مسیر پیادهروی، خصوصا جاده نجف تا کربلا. این تصویر، لوگوی اربعین است در ذهن ما. هویت سمعی و بصری مفهوم زیارت اربعین در ذهن ما صدای هلابیکم موکبها و جمعیت پیادهها و رقص پرچمهاست. عجیب نیست؟ گویی در اربعین راه همان مقصد است و با اینکه همه به شوق مقصد در حرکتند، اما تصویر راه از تصویر مقصد هم پررنگتر است. کمتر سفری را سراغ داریم که آن را با راهش بشناسند نه با مقصدش. وقتی اسم سفر میآید معمولا مبدأ و مقصد را در نظر میگیریم. اما سفر اربعین، بیش از هر چیز یک راه است.
راز شیرینی اربعین نیز در همین اهمیت راه است. جملهای هست منسوب به شهید آوینی که کربلا رفتن هنر نیست و کربلایی شدن هنر است؛ قریب به همین مضمون. اربعین تلاشی است برای کربلایی شدن. در تمام زیارتها ما میتوانیم به مقصد برویم و باز گردیم اما رنگ و بوی مقصد مقدس را به خودمان نگیریم. در اربعین اما خواهناخواه ارزشهای دینی و حسینی را تمرین میکنیم، زندگی میکنیم، میبوییم و میبینیم. امام حسین چه خصوصیاتی دارد؟ او کریم است؛ ما نیز کرامت را در راه میبینیم. او عاشق خداست؛ ما نیز عشق را در راه میبینیم. او از آسایش و راحتی خودش گذشت، ما نیز گذشتن از راحتی و آسایش را در راه میبینیم.
او موحد است؛ ما نیز وحدت میلیونها نفر را که کشکولی از کثرتها هستند حول نام اباعبدالله علیهالسلام میبینیم. امام حسین عظمت دارد، ما نیز عظمت او را در حرکت هماهنگ شیعیان به سمت کربلا به شکل مجسم میبینیم. فرق اربعین با دیگر سفرها حتی اگر مقصدش کربلا باشد، در همین است که ما در اینجا صرفا حرم امام شهیدان را نمیبینیم، بلکه جلوهای از روح ایشان را هم میبینیم. سیمایی کوچکشده از سیمای ملکوتی حضرت را هم میبینیم. تنفس عطر امام حسین در فضایی که مرام حسینی در آن جاری شده، لذتی دیگر دارد. اربعین تنها زیارت مزار سیدالشهدا نیست بلکه تبعیت از مرام ایشان است. میگویند شهید نظر میکند به وجهالله، زائر کربلا در اربعین هم نظر میکند به وجهالحسین علیهالسلام. ماجرای زوار سالار شهیدان در ایام اربعین همچون جریان سی مرغ و سیمرغ است. سی مرغ عطار گروهی کوچک از مرغان فراوانی بودند که به بوی و آرزوی یافتن معبود و معشوق و بزرگ خویش راهی قله قاف شدند. اما در راه مدام از تعداد آنها کاسته شد تا تنها سی مرغ باقی ماندند. این سی مرغ، در طول راه تجلیگاه اسما و صفات بزرگ خویش شده بودند.
یعنی تلاش برای رسیدن به معبود، صفات معبود را در سالک ایجاد میکند. هر مقصدی با طریق خویش در وحدت و پیوند است. میگویند شهید نمیشود مگر کسی که شهید باشد؛ تکلیف اول است شهیدانه زیستن! راه هیچ قلهای سرپایینی نیست! و هر کس که بر قلهای بایستد، لاجرم خود نیز همچون آن قله، به بلندی و استیلا دست یافته است. اربعین سفر حسینی شدن است. با ترک آسایش و به سختی انداختن خود، با زندگی جمعی در راستای رسیدن به محبوب، با ایثار و مهربانی به دیگران، با در نظر داشتن حسین علیهالسلام به تنهایی، ما حسینی میشویم. دیگر فقط زیارتنامه نخواندهایم بلکه زیارتنامه را زندگی کردهایم. دیگر فقط جسممان به سیدالشهدا نزدیک نشده، بلکه روحمان نیز به او ولو ناچیز، نزدیک شده. اینگونه دیگر فقط به قرب او نمیرویم، بلکه در حد وسع قربانی او نیز میشویم.
نویسنده : جواد شاملو|