طی روزهای اخیر در حوزه نظامی و دیپلماتیک آمریکا در قبال ایران دو تحول قابل توجه روی داده است از یک سو آمریکا میگوید که در صدد استقرار جنگندههای اف 16 بیشتری در اطراف تنگه استراتژیک هرمز است تا از کشتیها در برابر توقیف احتمالی از سوی ایران محافظت کند. ناگفته نماند که همزمان سران رژیم صهیونیستی از آمادگی برای گزینه نظامی در قبال ایران سخن گفتهاند و مانورهای نظامی مشترک با آمریکا برگزار کرده اند.
از سوی دیگر در حوزه دیپلماتیک، رسانهای غربی تلاش کردند تا تعلیق رابرت مالی مذاکره کننده برجامی آمریکا را به این مذاکرات نسبت داده و آن سندی بر تغییر رفتار آمریکا وانمود ساخته و در ازای آن خواستار کوتاه امدن از حقوق و شروط خود در مذاکرات شدند. با توحه به اینکه آمریکاییها همچنان در توهم دو گانه جنگ و مذاکره هستند تقارن ادعای استقرار اف 16های آمریکا در منطقه با سخنان آبرام پیلی جانشین رابرت مالی که در حساب کاربری نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در توییتی نوشت دفتر نماینده ویژه آمریکا در امور ایران و تمامی اعضای گروه در وزارت امور خارجه همچنان درگیر اجرای سیاست ما در قبال ایران هستند را میتوان همان دو گانه سازی دانست که از یک سو به دنبال تاثیرگذاری بر اقتصاد ایران با تکرار شرطی سازی آن هستند که واکنشی انفعلالی به دستاوردهای اخیر ایران در عضویت دائم در شانگهای و سفر موفق رئیس جمهوری اسلامی ایران به قاره آفریقا و حمایت اعضای بریکس از عضویت ایران در این پیمان میباشد.
از سوی دیگر آمریکا با توهم گزینه مذاکره و جنگ به دنبال استفاده ابزاری از افکار عمومی برای فشار بر ایران جهت تن دادن به خواستههای یک جانبه آمریکا از مسئله زندانیان امریکایی در ایران گرفته تا برجام می باشد. فرایندی که حلقه تکمیلی آن را زنجیره تحرکات اخیر غربی در عرصه جهانی تشکیل میدهد که نشست به اصطلاح کمیته حقیقت یاب شورای حقوق بشر، نشست شورای امنیت درباره قطعنامه 2231 که با دروغ پرازیهای آمریکا و اروپا درباره پهپادها و توان موشکی ایران همراه بود و شکایت کشورهای کانادا، سوئد، انگلیس و اوکراین به دیوان بینالمللی دادگستری، ادعاهای پهپادی و دروغین علیه ایران در نشست سران ناتو در لیتوانی تشکیل میداد که برگرفته از اصرار غرب بر ماندن در توهمات نخ نماشده و شکست خورده فشار حداکثری برای امتیازگیری یک جانبه و در نهایت مقابله با غروب تحریمهای ایران از جمله تحریمهای موشکی و پهپادی ایران که در مهر ماه امسال به پایان می رسد، صورت میگیرد.
به عبارتی دیگر میتوان گفت که آمریکاییها بازی فریب را بار دیگر روی میز گذاشتهاند به دنبال گرفتار سازی افکار عمومی و بعضا تصمیم سازان و تصمیم گیران ایرانی در معادله جنگ یا مذاکره هستند تا ضمن تحمیل نوعی خود تحریمی به اقتصاد ایران، هراس افکنی برای سرمایهگذاران خارجی برای حضور در ایران در نهایت فضای روانی را برای تحمیل زیادهخواهیها که در مرحله نخست ازادی زندانیانشان در ایران بدون دادن امتیاز می باشد، فراهم سازند. این رویکرد تبلیغاتی در حالی صورت میگیرد که آمریکا به دلیل بحرانهای داخلی و گرفتاری در جنگ روسیه و تقابل با چین و با آگاهی از توان نظامی ایران عملا کارکردی برای گزینه نظامی در قبال ایران را ندارد و از سویی نیز به دلیل نداشتن مولفههای قدرت، به دنبال مذاکره نیز نخواهد بود و تحرکات کنونی آنها صرفا یک بازی رسانهای است که عملی در ورای آن وجود ندارد.
قاسم غفوری