گروه سیاسی
انتخابات در نظامات دموکراسی(به معنای عام) یا مردم سالار، پایه مشروعیت است. در نظام اسلامی بعنوان مردم سالاری دینی، مردم حق دارند حاکمان خود را انتخاب کنند با رأی مستقیمیا غیرمستقیم. هیچ کسی حق ندارد که مشارکت سیاسی مردم را تضعیف کند و مردم را از این حق محروم کند.
انتخابات نمایشییا فرمایشی، مردم را از صحنه حذف می کند؛ خروجی اینگونه انتخابات ها، تضعیف پایه های مردم سالاری است. وقتی مردم فکر کنند که رأی و نظر آنها منجر به اصلاحات عمیق ساختارییا تغییر سیاست ها و عملکردها و مدیران نمی شود، از شرکت در انتخابات ناامید می شوند و عرصه را رها می کنند. در این زمان است که طبقات خاص منفعت طلب و سودمحور، نقش تعیین کننده پیدا می کنند.
اگر مردم احساس کنند مجلس شورایی که تشکیل داده اند توان نظارت بر دولت و قوه قضائیه و نهادهای ذیل رهبری را ندارد و سهمی در تعیین سیاست های اقتصادی و تغییر برنامه و بودجه ها ندارد، خود را عقب می کشانند. حاصل عقب نشینی مردم به مرور، حذف جمهوریت و شکل گیری دیکتاتوری است.
تجربه مشروطه پیش روی ماست؛ وقتی مردم با پرچمداری علما و نخبگان به صحنه آمدند تا در شکل گیری سرنوشت خود دخالت کنند ولی به در بسته خوردند، کار را رها کردند؛ نتیجه چه شد؟ بعد از انحراف مشروطه از مسیر اصلی خود که همان برقراری عدالت و محدودیت قدرت شاه بود و شهید فضل الله نوری به دار آویخته شد، آخوند خراسانی از علمای بزرگ حامی مشروطه، در آستانه حرکت به سوی تهران در سال 1329 ق (که با مسمومیتش در همان شب عزیمت به دست عناصر نفوذی، نافرجام ماند) فرموده بود: «سرکه انداختیم شراب شدهاست، میروم ایران خمره اش را بشکنم!»، نتیجه کار، کنار گذاشتن مردم از صحنه و شکل گیری دیکتاتوری مطلقه رضاخان شد.
انتخابات مجلس شورا تا قبل از انقلاب اسلامی هم، هرچندوقت یکبار برگزار می شد. در اواخر قاجار که بیشتر صنفی و بر مبنای خان سالاری بود و در دوره پهلوی اول و دوم با اندک تفاوت هایی برقرار بود و کرسی های مجلس در دست ملاکان و زمین داران بزرگ و بانفوذهای وابسته به دربار پهلوی بود. مجالس کاملاً نمایشی و فرمایشی و هیچ قدرتی برای تغییرات اساسی در ساختارها و سیاست های کلان کشور نداشت. بالتبع مردم هم در این مجالس هیچ کاره بودند.
بعد از انقلاب اسلامی اما غالب دوره ها، با حضور اکثریت مطلق و بعضاً نسبی مردم برگزار شده و مجالس متفاوتی تشکیل شد اما به اعتراف همگان، مجلس اول شورای به جهت شور انقلابی و تکثر سلایق گوناگون و سلامت عمومی نمایندگان بهترین دوره بود.
شاید بعد از مجلس ششم که بیشتر درگیر حاشیه و تقابل با نظام بود، ضعیف ترین مجلس تاریخ انقلاب، مجلس اخیر است. یکی از دلایل این ضعف، نمایشی و فرمایشی بودن این مجلس است. مجلسی که اختیاراتش را به شوراهای عالی سپرده اند از شورای عالی مجازی گرفته تا شورای عالی اقتصادی تا شورای عالی فرهنگی و … . مجلسی که مصوباتش براحتی توسط شورای نگهبان یا مجمع تشخیص متوقف شده یا تغییر پیدا می کند، مجلسی که توان سوال از رئیس جمهور و سایر مسئولان ارشد را ندارد، فرمایشی و نمایشی است.
دلیل دیگر، انتخابات حداقلی و انتخاب افراد بسیار ضعیف است که بدون سواد و تخصص آنچنانی وارد مجلس شده اند. مشارکت پائین منجر به ورود افرادی شده که پول در رأی آوری آنان مؤثر بوده است. در انتخابات حداقلی، پولداران می توانند با خرید لیدرها و بزرگان مناطق و خرید بزرگان و مؤثرین، نتیجه را به نفع کاندیدای خود تغییر دهند. حتی در برخی مناطق می توانند با خرید رأی و خرید شناسنامه ها در نتیجه نهایی تأثیر بگذارند.
یکی از خطراتی که انتخابات پیش رو تهدید می کند نقش تعیین کنندگی عنصر #پول است. متأسفانه باید اعتراف کنیم که بسیار بسیار بعید است نامزدی در حوزه انتخابیه ای بدون عنصر پول موفق به ورود به مجلس شورا شود! این همان تضعیف جمهوریت و انتخابات فرمایشی و نمایشی است.