طی هفتههای اخیر مجموعهای از گزارشها و اخبار توسط رسانهها و مقامات آمریکایی با محوریت ایران منتشر شده است. بخشی از این سناریو در باب فروش نفت ایران بوده است بگونهای که رسانههای غربی مدعی شدند که در تواففی نانوشته آمریکا چشم خود را بر روی تحریمهای نفتی ایران بسته و تهران توانسته تولید نفت خود را به پیش از دوران تحریمها افزایش دهد. این ادعا در حالی مطرح شده که افزایش تولید نفت ایران از یک سو برگرفته از دانش فنی متخصصان ایرانی در ارتقا و بهبود تجهیزات پالایش و استخراج نفت و نیز دیپلماسی فعال ایران بدون چشم داشت به برجام بوده و ارتباطی به آمریکا نداشته است.
بعد دیگر اقدام آمریکا در حوزه فعالیت هستهای ایران در آستانه نشست فصلی آژانس بوده است. در این چارچوب آسوشیتدپرس مدعی شد آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشی محرمانه به اعضای این سازمان مدعی شد که جمهوری اسلامی ایران غنیسازی اورانیوم با سطح خلوص ۶۰ درصد را آهسته کرده است. پیش از آن نیز شبکه بلومبرگ گزارش داده بود که برخی از مقامهای هستهای پیشبینی میکنند که دادههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد که ایران در حال تعدیل تولید اورانیوم با درصد غنای بسیار بالا است. همچنین خبرگزاری فرانسه مدعی شد، مجموع ذخایر اورانیوم غنی شده ایران تا ۱۹ اوت ۳ هزار و ۷۵۹کیلو است که نسبت به آمار ماه مه ۹۴۹ کیلوگرم کاهش یافته است. این ادعاهای هستهای در حالی مطرح شده که مقامات ایران تاکید کردهاند که تغییری در فرایند هستهای ایران روی نداده و تهران بر اساس برنامههای از پیش طراحی شدهاش به غنیسازی و رسیدن به دستاوردهای جدید هستهای اقدام مینماید.
نکته دیگر در رفتارهای آمریکا با محوریت ایران آنکه آمریکا روز جمعه تایید کرد که در ماه آوریل سال جاری یک محموله به ارزش چند میلیون دلار نفت خام ایران را متوقف کرده و بیش از 980هزار بشکه نفت خام قاچاق را که تحریمهای آمریکا را نقض میکرد، ضبط کرده است. در بعد دیگری از جوسازیهای آمریکا ادعای کذب توسط ابرام پِیلی، فرستاده ويژه واشنگتن در امور ایران است که، عصر جمعه در پیامی در شبکه اکس (توییتر سابق) نوشت: « یک هواپیمای بزرگ باربری خطوط هوایی پویا وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی… دو ساعت بعد از فرود در فرودگاه سیمفروپول در کریمه اشغالی آنجا را ترک کرد.»
مجموع این تحرکات از سوی آمریکاییها در حالی صورت است که در تحلیل این رفتارها دو نکته قابل توجه است. نخست آنکه جو بایدن رئیس جمهور آمریکا که در نظر سنجیها زیر 40 درصد محبوبیت مردمی دارد و حتی دموکرات ها نیز دیگر حاضر به انتخاب مجدد او نیستند، برای کسب رای به سیاست خارجی متوسل شده است. بخشی از این طراحی در قالب جنگ اوکراین با محوریت فروش تسلیحات نظامی صورت میگیرد که هدف نهایی آن نیز جلب شرکتهای بزرگ اسلحه سازی است. بعد دیگر طراحی بایدن در قالب روند سازش با اولویت برقراری روابط عربستان با رژیم صهیونیستی است در حالی که ریاض با آگاهی از نیاز شدید بایدن به این موضوع تلاش دارد تا این برگ برنده را حفظ و احتمالا امتیازاتی را مطالبه نماید که شاید از توان بایدن نیز خارج باشد. بعد سوم طراحی بایدن در قالب دستاورد سازی در قبال ایران است. این دستاورد سازی شامل دو محور است اولا پیش بردن مذاکرات برجامی یا همان تنش زدایی با ایران است که ادعاهای رسانهها در باب نسبت دادن میزان فروش نفت و نیز کاهش غنی سازی 60 درصدی ایران به توافق نانوشته برجامی با آمریکا در این چارچوب صورت میگیرد و ثانیا نمایش اقتدار بایدن در برابر ایران جهت پاسخگویی به اعتراضات کنگره که اذعان به توقیف نفت کش ایرانی و نیز ادعای حضور هواپیمای ایرانی در کریمه و هشدار به تهران درباره پیامدهای استمرار آن در کنار برجسته سازی ورود نیروهای آمریکایی به خلیج فارس در این چارچوب قابل پردازش است. به عبارتی دیگر میتوان گفت که بایدن سعی دارد تا توان دیپلماسی هوشمند خود یعنی مذاکره و فشار را به نمایش گذارد حال آنکه مجموع این رفتارها رویاپردازیهایی بدون پشتوانه است که صرفا کارکرد انتخاباتی دارد و در عمل هیچ حقیقتی در ورای آن قرار ندارد و مسئله ایران همچون بسیاری دیگر از مسائل در جمع چالشهای لاینحل آمریکا باقی مانده است.
قاسم غفوری