مهدی منصوری بیدکانی
دکتری اقتصاد و عضو هیأت علمی
امروزه مباحث مرتبط با منابع طبیعی و محیط زیست تبدیل به یکی از مهمترین مقولات حکمرانی کشورها و مناطق مختلف بویژه در مناطق با تنش آبی بیشتر گردیده است. ایران به عنوان یکی از کشورهایی که همواره با مساله کمیابی منابع آبی مواجه بوده شرایط شکننده و پرتنشی را در این خصوص طی میکند. خشکسالی مستمر، از بین رفتن تالابها، خشکی دریاچهها و رودها، از بین رفتن جنگلها و… همه و همه نشان از شرایط نامساعد طبیعی کشور است. حال آنکه تغییرات اقلیمی نیز سبب مضاعف شدن این مسائل و بحرانها شده است. سیاست گذاران بدنبال کاهش اثرات سو این مسائل طرحها و برنامههای مختلفی را پیاده سازی و یا برنامهریزی کرده و میکنند. از جمله اقدامات در این خصوص انتقال آب بین بخشی بوده است. یعنی تصور بر آن است که در برخی مناطق آب مازاد وجود دارد (که چنین مفهومی ماهیتا غلط است) و میتوان آب را از این مناطق به مناطق دارای کمبود آب منتقل کرد. اما چرا این گونه طرحها نه تنها فاقد اثربخشی است بلکه به لحاظ اقتصاد محیط زیست نیز فاقد توجیه لازم است؟ این طرحها وضعیت محیط زیستی منطقه فرستنده آب (منطقه مبدا) و سایر مناطق مرتبط با این انتقال را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده و علاوه بر تهدید حیات بسیاری از موجودات زنده در این شریانهای طبیعی، منجر به تغییر شرایط زیست محیطی و طبیعی در این مناطق میگردد. از سوی دیگر این طرحها از نظر اقتصادی تاثیرات بسیار مخربی بر مناطق مذکور دارد. که در این مجال ضمن حائز اهمیت دانستن اثرات زیست محیطی انتقال آب، تنها به بررسی آثار اقتصادی انتقال آب بر مناطق فرستنده و سایر مناطق مرتبط با نگاهی به طرح انتقال آب از استان چهارمحال و بختیاریخواهیم پرداخت.
تامین منافع ملی و کلان اولین ویژگی تعریف شده جهت یک سرمایهگذاری دولتی است. در واقع سود و منفعت جمعی است که دولت را به عنوان نماینده مردم به سرمایهگذاری و هزینه نمودن در کشور وا میدارد. به دیگر سخن عقلانی نیست که دولتدر زمینهای سرمایهگذاری و یا ترغیب به سرمایهگذاری کند که نه تنها منفعت و سودی برای کشور به دنبال ندارد بلکه مسبب زیان و ضررهای متعددی گردد. و هیچ دولتی نیز به دنبال چنین امری نیست. طرحهای انتقال آب با اهدافی چون، افزایش تولید و درآمد ناخالص ملی، افزایش رفاه عمومی، افزایش اشتغال و افزایش ارزش افزوده تولید در یک بخش اقتصادی (بیشتر بخش کشاورزی) شکل میگیرد. و در واقع در پس هر طرح انتقال آب در وهلهی نخست هدفی اقتصادی وجود دارد. این طرحها برای منطقه فرستنده (مبدا) آثاری چون کاهش عرضه آب، کاهش تقاضا برای دیگر عوامل تولیدی مرتبط با آب مانند نیروی انسانی و سرمایه، کاهش ظرفیتها و پتانسیلهای اقتصادی و در مجموع کاهش تولید، اشتغال و رفاه را بدنبال دارد.
طبیعتا در مورد منطقه گیرنده(مقصد) این شرایط بصورت بالعکس برقرار خواهد بود. همچنین سایر مناطق مرتبط با این انتقال آب از این تغییر و تحولات بی بهره نخواهند بود و اثرات خاص خود را از این تغییرات خواهند برد. اما سوال اینجاست که در جهت تصمیمگیری در مورد انتقال یا عدم انتقال آب فاکتورهای مهم و در اولویت کدامند؟ به عبارت دیگر بایستی بر چه مبنایی تشخیص داد که از نظر اقتصادی صرفه انتقال آب وجود دارد؟ این مبناها بر اساسعلم اقتصاد منابع طبیعی عبارتند از:
1.در نظر گرفتن شرایط اقتصادی حاکم بر این مناطق (مناطق مبدا، مقصد و مرتبط)
2.میزان تحریک پذیری منابع و عوامل تولید در هر یک از این مناطق
3.وضعیت هر کدام از مناطق از نظر وجود یا عدم وجود اشتغال کامل
4.وجود ظرفیتهای استفاده نشده عوامل تولید در این مناطق
لذا با سنجش و در نظر گرفتن موارد فوق میتوان تصمیمگیری در مورد انتقال آب را از حیث اقتصادی مفید و یا مضر برآورد کرد.و در صورتی که بتوان منافع حاصل از این انتقال برای منطقه گیرنده را بیشتر از مجموع زیانهای شکل گرفته برای مناطق فرستنده و مرتبط دانست میتوان این تصمیم را به لحاظ اقتصادی قابل قبول دانست. با توجه به هدفی که طرح انتقال آب از استان دارد میتوان سه منطقه را این گونه تعریف کرد: منطقه مبدا «استان چهارمحال و بختیاری»، سایر مناطق مرتبط«استان خوزستان» و منطقه مقصد «استان اصفهان».
مسلما دو منطقه مبدا و مرتبط یعنی استانهای چهارمحال و بختیاری و خوزستان از این امر متضرر و منطقه مقصد یعنی اصفهان از این امر منتفع خواهد شد. اما این ضررها و انتفاع به چه مقدار است؟ آیا اصولاً در این طرح سنجش و حتی برآوردی ذهنی از این دو صورت پذیرفته است؟از سوی دیگر کدام یک از این آیتمها و مبناهای مذکوردر تصمیمگیری جهت انتقال آب کارون از سرچشمه خود مدنظر قرار گرفته است؟ آیا نرخ بالای بیکاری در دو استان خوزستان و چهارمحال و بختیاری، وابستگی بسیاری از مردم به شغل کشاورزی، بالا بودن فقر در این دو استان، مهاجرت روزافزون جوانان و تحصیل کردگان این استانها به استانهای دیگر، تغییر شغل بسیاری از کشاورزان به مشاغل کاذب در این دو استان، افزایش روز افزون مهاجرت به شهرها و خالی شدن روستاها بدلیل مشکلات کم آبی در کشاورزی و نقش عمده استانهای خوزستان و چهارمحال و بختیاری در تولید محصولات کشاورزی کشور در نظر گرفته شده است؟
نگارنده معتقد است با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر استانهای چهارمحال و بختیاری وخوزستان این طرح علاوه بر تشدید روند تخریب محیط زیست و منابع آبی کشور از یکسو در دو استان فوق الذکر منجر به گسترش فقر، بیکاری، روی آوردن به مشاغل کاذب و منشا بسیاری از مشکلات اجتماعی خواهد شد و از سوی دیگر دو استان عمده و مهم در تولید محصولات کشاورزی ایران را با مشکلات متعددی روبرو خواهد ساخت.