در ابتدا باید از مسببان و بانیانی که باعث شدند روز تولد حکیم و عارف بزرگ ایرانی بوعلی سینای
بزرگ را روز پزشک نامیده شود تشکر و قدردانی نمود و بهترین انتخاب و مسمای آنست لیکن امروزه باید دید که آیا پزشکی مدرن چقدر در راستای رسالت بوعلی سینا و مکتب شیخ الرئیس گام برداشته است؟ بعبارتی اگر فرضا امروزه بوعلی سینا زنده شود چه نمره ای به پزشکی جدید می دهد؟
همه می بینم و میدانیم که متاسفانه طب جدید بخصوص در جهان غرب با ریشه و اصل خود کلی زاویه گرفته و همین باعث وضعیت کنونی سلامت در جهان غرب شده.
زاویای طب جدید با طب سنتی ایران و یونان:
۱.طب جدید بجای ریشه ای عمل کردن و از بین بردن علت بیشتر معلول،علائم را از بین میبرد.
۲.طب جدید مزاج فرد،مزاج عضوی،فصلی،سنی را در نظر نمیگیرد و اساسا کاری به مزاج ندارد.
۳. شش اصل ضروری زندگی در طب مدرن جایگاه ممتازی ندارد.
۴. استفاده از داروهای شیمیایی در رأس امور طب جدید است در حالیکه درمان ابتدا باید با غذا و گیاه دارویی باشد اگر جواب نداد وارد فاز داروی گیاهی شویم.
۵. در طب جدید به مزاج داروها و غذاها اشاره ای نشده است.
۶. در طب جدید و حتی طب سنتی ایران و یونان موضوع انرژی بدن و جسم انرژیتیک اساسا جایگاهی ندارد.
۷. طب جدید سرمایه محور،منفعت محور شده و وجهه تجارتی آن بسیار پررنگ شده و بتدریج دارد اعتماد مردم نسبت به طب را زیر سوال میبرد و کم رنگ میکند…و بیشتر بسمت مافیای دارو ،مافیای تجهیزات پزشکی و….رفته.
۸. طب جدید بر خلاف زرق و برق درمانی در تشخیص و برخی علوم مثل ژنتیک،اسکن هسته،رادیولوژی پیشرفت شگرفی داشته است.
امید است حداقل در ایران کاری کنند که مطلع و تابلوی بزرگ مکتب بوعلی سینا با عملکرد طب همخوانی و هماهنگی بیشتری داشته باشد و نقاط ضعف طب جدید با نقاط قوت طب سنتی پوشش داده وشود و علم تلفیقی به داد جامعه برسد ،جامعه ای که موضوع سلامتش دستخوش و بازیچه مدیریتهای مافیایی شده و روز بروز اعتماد مردم را کاهش میدهد،،،طبق تلفیقی میتواند راه حل خوبی برای این نقطه ضعف بزرگ( تعرض مکتب بوعلی سینا و طب جدید ) شود.
دکتر سید ابوالفتح شیرمردی