واژهسازی و جا به جایی ارزشها و ضد ارزشها از مولفههای جنگ ترکیبی است که با محوریت هدف قرار دادن اذهان و در نهایت رفتار مخاطب صورت می گیرد. این رویکرد با ترکیبی از اهداف اقتصادی، فرهنگی و امنیتی و در نهایت در جهت نیل به اهداف سیاسی اجرا میشود در حالی که ابزار مهم تحقق این هدفگذاری را باورها و نگرشهای افراد تشکیل میدهد. به بیانی دقیقتر بدبینی به خود و نادیده گرفتن داشته و ناامیدی از آینده اساس این طراحی میباشد. خود تخریبی، تمسخر گرفتن کارکردها و داشتههای درونی در حالی که همزمان به مدینه فاضله ساختن خارج از مرزها پرداخته میشود، تحقیر سازی با کوچک نمایی داشتهها در قالب آرمانسازیها و رویا پردازیهای بدون منطق که جز حسرت و دلسردی از آینده نتیجهای به همراه ندارد و… از ابعاد این جنگ ترکیبی است.
نکته اساسی در این روند ان است که نابودسازی امید به آینده با نمایش سراسر سیاه از شرایط موجود و آینده که با ایجاد فضای یاس و دلسردی از کارکردها همراه است از دیگر ابعاد این راهکار است چنانکه نمود آن را در قبال جوانان ایران زمین میتوان مشاهده کرد که با واژگانی همچون با چه امیدی درس میخوانید، در ایران ایندهای برایتان وجود ندارد، اینجا کسی قدر دانتان نیست و… تهی کردن باورها و در نهایت سوق دادن جوانان به خروج از کشور را طراحی و اجرا میکنند. نکته دیگر در این روند نمایش چهرهای وارونه از تحول و پیشرفت است بگونهای که به جای اصل اتحاد و یکپارچگی ملی برای حل مشکلات و کاستیها، نسخه چند دستگی، آشوب و اغتشاش و در نهایت چند پاره سازی کشور ترویج می گردد. نمود عینی این امر را در تحولات کشورهایی همچون عراق، لیبی، سوریه و.. می توان مشاهده کرد که رفع کاستیها را در شورش و آشوب و برهم زدن امنیت و نظم اجتماعی مطرح نمودند که نتیجه آن جنگهای خونین و در نهایت چند پاره شدن این کشورها بوده است.
بخش دیگر اجرای این طراحی را جا به جا کردن ضد ارزشها و با ارزشها تشکیل میدهد. ساختار فرهنگی و اعتقادی هر کشور برگرفته از سوابق تاریخی و دینی آن کشور است که در نهایت زمینه ساز انسجام و همگرایی اجمتاعی میگردد. در کشوری مانند ایران، مقولههایی همچون حجاب ، امر به معروف و نهی از منکر، نوع دوستی، وحدت و همگرایی در رفع مشکلات اصلی ایرانی-اسلامی است که در نهایت به فرهنگ و باور ملی به عنوان عناصر وحدت بخش مبدل شده است. رفتار شناسی دشمنان این مروز و بوم از جمله طی ماههای اخیر نشان میدهد که ارزش زدایی از جامعه و قالب کردن ضد ارزشها به جای آن با هدف نابود سازی هویت ملی و برهم زدن انسجام ملی از ارکان مهم طراحی ضد ایرانی میباشد چنانکه این روزها رسانههای فارسیزبان بیگانه با عبور از فاز «ضدیت با حجاب» به فاز «برهنگی» با واژگانی هیجانزا همچون «تکثیر شجاعت»، بخش جدیدی از این طراحی را روی صحنه بردهاند در حالی که در گامهای بعدی زدودن سایر ارزشهای اجتماعی و خانوادگی و تبدیل ضد ارزشها به ارزش را در دستور کار دارند که دامنه آن به ارزش نمایی همجنسگرایی و حذف ارزشهای انسانی و اخلاقی ادامه خواهد یافت.
آنچه در میان این جنگ هویتی یا همان بدبین کردن به خود اجرا میگردد تغییر جای متهم با مدعی یا همان ناجی سازی از متهم است. آنچه در ماههای اخیر به کرات مشاهده میشود القای به بن بست رسیدن کشور با نسخه یاری گرفتن از اروپا و آمریکاست حال آنکه در این میان هرگز به این مهم اشاره نمیشود که بخش عمده ای از مشکلات کشور برگرفته از تحریمها و فشارهایی است که این کشورها علیه ایران صورت دادهاند چنانکه خانم دوهان نماینده ویژه شورای حقوق بشر در اقدامات قهری یک جانبه در شهریور ۱۴۰۱ ماه تحریمهای ایران را غیر انسانی و ناقض تمام قوانین بینالمللی معرفی و بر لزوم مجازات آمران و مجریان آن تاکید نمود. آنچه این روزها غرب دنبال میکند معرفی خود در قامت ناجی و اعلام این تحریمها به عنوان مطالبه مردم ایران است تا در تحریف تاریخی ضمن رهانیدن خود از مجازات در لوای ناجی بودن دخالتهای بعدی خود را توجیه نمایند. به هر تقدیر آنچه مسلم است آنکه دشمن در جنگی چند لایه با محوریت بد بین کردن ایرانیان به خویش و توانشان برای حل مشکلات به دست ایرانی، نسخه تن دادن به سلطهگری بیگانگان را تجویز نمایند تا در نهایت هدف نهایی یعنی تبدیل ایران به سوریه و لیبی دیگر را اجرایی سازند.
قاسم غفوری