جنگ اوکراین طی روزهای اخیر با ادعای ضد حمله اوکراین و حمایتهای گسترده نظامی غرب از آن برای آنچه دست برتر کی یف در مذاکرات صلح مینامند در حالی ادامه دارد که اقدام گروه واگنر یا همان شبه نظامیان به فرماندهی پریگوژین به نافرمانی از دولت و ارتش روسیه و طرح ادعای تسلط بر روستوف ابعاد جدیدی از این جنگ را به همراه داشته است.
در کنار آنچه در صحنه میدانی جریان دارد نوع واکنش رسانههای غربی در قبال این تحولات جای تامل دارد. مروری بر رفتار این رسانهها چند نکته قابل توجه را اشکار می سازد. نخست میزان اولویت بخشی و ضریب دهی این رسانهها در قبال درگیریهای مذکور است. کلید واژههایی همچون جنگ داخلی، کودتا علیه پوتین، فروپاشی انسجام ارتش روسیه، چند پاره شدن تصمیم گیران نظامی روس، تاوان دیکتاتوری پوتین، شورش مزدوران پوتین علیه او و… در راس کلید واژههای این رسانهها است.پردازش خبری این رسانهها با ترکیبی از تاکتیک تکرار و بزرگنمایی که گاه با تکرار چند باره اخبار گذشته بجای پردازش خبرهای جدید همراه است، تلاش داشته تا عملا فرصت فکر کردن، جستجو کردن، پیگیر شدن اخبار از سایر رسانهها را از مخاطب گرفته بگونهای که عملا هیجان سازی کاذب را جایگزین اطلاع رسانی و اگاهی بخشی از روند تحولات ساخته است.
این فرایند در یک قالب صورت میگیرد و آن القای گرفتار بودن روسیه در جنگ داخلی و قرار داشتن پوتین در آستانه سقوط است. هر چند که بخشی از ماموریت این رسانهها با ترکیبی از اخبار دروغ و راست، روحیه دادن به نیروهای اوکراینی، موفق نشان دادن غرب در برابر روسیه و لزوم استمرار ارسال تسلیحات به اوکراین برای تسلیم سازی کرملین و تضعیف روحیه نظامیان و مردم روسیه از اینده جنگ با غرب می باشد اما در عمل رسانههای غربی نشان دادهاند که درک و شعوری برای مخاطب قائل نبوده و ضمن کنار نهادن اخلاق رسانهای با بمباران خبری به دنبال تزریق القاهای خود به مخاطب با محوریت فروپاشی روسیه هستند.
دوم آنکه رسانههای غربی تا همین روزهای اخیر واگنر را گروهی تروریستی و جنایت کار مینامیدند که باید مورد مجازات جهانی قرار گرفته و در لیست گروههای تروریستی قرار گیرد. جالب توجه آنکه همین رسانهها از جمعه شب که واگنر ادعاهای تقابلی علیه ارتش روسیه اعلام کرده، از آن به عنوان انقلابی، مردم نهاد، ضد دیکتاتوری، آزادی بخش و… یاد میکنند. رفتارهای این رسانهها یادآور رفتار سران غرب است که معیارشان در قبال تروریسم میزان تامین منافع آنهاست چنانکه اگر داعش و القاعده سایر کشورها را هدف قرار دهند از آنها به عنوان شبه نظامیان یاد میشود که باید با آنها تعامل کرد و اگر مغایر با منافع غرب باشد باید با آنها مقابله داشت.
نکته پایانی تقلای رسانههای غربی بویژه فارسی زبانان لندن نشین برای نسبت دادن تحولات واگنر و روسیه به تحولات ایران است. این رسانهها از یک سو با واژگانی همچون روزهای بحرانی پوتین و احتمال سرنگونی وی و یا جنگ داخلی روسیه، به دنبال تاثیرگذاری بر بازار اقتصادی ایران هستند. به عبارتی سعی در ایجاد شک و رکود در اقتصاد ایران دارند که نوعی خود تحریمی است. از سوی دیگر رسانههای مذکور با مقایسه وضعیت روسیه با ایران به دنبال روحیه دادن به گروههای تروریستی و ضد انقلاب و تنفس مصنوعی به فضای اغتشاش و آشوب و تکرار حوادث پاییز سال گذشته هستند. چنانکه این رسانهها برآنند تا تنش مسکو و واگنر را جنگی گسترده و بلند مدت معرفی نمایند که زمینه ساز کاهش حمایت روسیه از جمهوری اسلامی شده و آن را فرصتی برای معاندان جمهوری اسلامی برای اقدامات مسلحانه و اغتشاش عنوان میکنند. آنها که با بصیرت و بیداری ملت ایران و تدابیر نظام طرحهای آشوب سازشان با شکست مواجه شده و همبستگیهای ادعایشان همچون جرج تاون ناکام مانده و حتی مهرههایشان همچون منافقین و کومله در مسیر زوال قرار گرفته و حتی در میان حامیان غربیشان نیز جایگاهی ندارند، به زعم خویش برآنند تا تحولات روسیه را ابزاری جهت باز آفرینی آشوب و اغتشاش در ایران قرار دهند که بصیرت و هوشیاری مردم و مسئولان در برابر این طراحی رسانهای امری ضروری مینماید.
قاسم غفوری