دو قطبی سازیهای دروغین و کاذب و تبلیغات و پردازشهای گسترده رسانهای برای باور پذیر ساختن آن در ذهن مخاطب از ارکان اصلی جنگ ادراکی را تشکیل میدهد. این سناریو سالهاست که علیه ایران در حال اجراست و هر روز به بهانهای گوشهای از این سناریو طراحی و اجرا میشود و با شکست هر طرح، بعد جدیدی در پیش گرفته میشود. فاز جدید این دو قطبی سازی را همزمان با آغاز جام جهانی فوتبال در قطر میتوان مشاهده کرد. رسانههای بیگانه بویژه فارسی زبانان لندن نشین طیف گستردهای از خبرپراکنیها و جنگ رسانهای و روانی را علیه تیم ملی و ملت ایران اجرا کردند بگونهای که به صراحت این رسانهها را یار دوازدهم تیمهای رژیم سلطنتی انگلیس و امریکا دانست که اگر مقررات حقیقی ورزشی بر فیفا حاکم بود قدر مسلم این کشورها باید با مجازاتهای سنگین و حتی حذف از جام جهانی همراه میشدند.
تحرکات غیر اخلاقی و غیر ورزشی این رسانهها در دوران برگزاری بازیهای تیم ملی ایران نه صرفا ایفای نقش به عنوان بخشی از ترکیب تیم های فوتبال این کشورها بلکه به عنوان بخشی از پازل طراحی دشمنان علیه ایران قابل ارزیابی است. در باب بازی ایران و ولز که با پیروزی تیم ملی ایران همراه بود در حالی این رسانهها به دنبال اهمیت زدایی و بر هم زدن شادی مردم از این پیروزی بودند که در باب بازی با انگلیس و آمریکا که با ناکامی تیم ملی همراه بود سناریوی دیگر را اجرا کردند که نشانگر طراحی گسترده دشمن در جشن ادراکی است.
رسانههای مذکور محور پردازش خبری خود را به جای ارزیابی فنی و ورزشی این رقابتها، به سمت و سویی کاملا سیاسی سوق داده و آن برجسته سازی آنچه شادی برخی در ایران از پیروزی انگلیس و آمریکا نامیدهاند و حتی نمایش پرچم این کشورها در دستان شادی کنندگان بوده است. این رسانهها در جنگ ادراکی در حالی با سناریوی ایجاد و حفظ خشم مردم از مرگ دختری در مرکز پلیس امنیت، کشته سازی و رویکردی به نام چهلم گرفتن برای این کشتهها، به میدان آمدهاند مدتهاست که دو قطبی سازی تیم ملی جمهوری اسلامی و تیم ملی مردم ایران را در پیش گرفتهاند و با همین ادعا سناریوی القای شادی ایران از شکست تیم ملی را برای مخاطبان به نمایش گذاشتهاند.
این رفتارهای رسانهای در دو حوزه کلان قابل تعریف است. نخست آنکه دشمن مدتهاست که تلاش دارد تا هویت سوزی، استقلال سوزی و آینده سوزی را علیه ایران اجرایی سازد. هویت سوزی به معنای القای نداشتن هویت ملی از سوی ملت ایران است که بر اساس آن تاریخ چند هزار ساله ایران و یکپارچگی ملی ایران زیر سوال رفته و همزمان نیز هویت سازیهای کاذب تجزیه طلبی و چند پاره سازی ایران را اجرا میسازد. رسانههای مذکور در حالی جشن برای پیروزی انگلیس وامریکا توسط آنچه مردم ایران می نامند را با ادعای حرکت شجاعانه و انقلابی طرح میکنند که در اصل القای پیام بیهویتی ایرانیان به افکار عمومی جهان را پیگیری میکنند. نمایش پرچم این کشورها در جشن پیروزی بر تیم ملی ایران، طرحی برای نمایش تسلیم شدن ایرانیان در برابر دشمن دیرینه خویش است که همان استقلال سوزی است. آینده سوزی نیز آنجا صورت میگیرد که تیم ملی که امروز با ظرفیتهای عظیم درونی میتواند برای آینده ضمن جبران ناکامیهای گذشته نام ایران و ایرانی را برافرازد، با سرخوردگی و بی مهری مردم، در مسیر ضعف قرار گیرد. این ضعف در اصل تضعیف غرور ملی ایرانیان در صحنه جهانی خواهد بود که برابر با طرح دشمنان برای تحقیر سازی و عقب مانده نشان دادن ایران است.
و نکته پایانی آنکه بازی دو قطبی سازی در قبال تیم ملی، بخشی از پازل غرب برای نمایش چهرهای استثنایی و سراسر سیاه از ایران است که بخش اولیه آن توجیه تحریمها و فشارهای بیشتر علیه ایران است و در بعد دیگر با این نمایشنامه سیاه و القای اوکراینی شدن ایران، تسلیح و حمایت از گروههای تروریستی همچون کموله، منافقین، دموکراتها و تجزیه طلبان و جیش الظلم و حتی گروههای تروریستی در لوای نام دفاع مشروع و نجات دادن مردم ایران از جمهوری اسلامی، و تبدیل ایران به ویرانهای همچون سوریه و افغانستان هستند. سناریویی که طی هفتههای گذشته با نمایش چهرهای خونین و سیاه در فضای مجازی و نیز شعارهای ساختگی ترویج کننده خشونت و واژگان به اصطلاح حقوقی همچون دفاع مشروع به دنبال آن بوده اند که بیداری و هوشیاری ملت تاکنون مانع تحقق این پروژههای شوم شده است. بصیرت و آگاهی که ملت بزرگ ایران با حمایت از تیم ملی و گرفتار نیامدن در دوقطبی ورزشی بار دیگر آن را محقق خواهند ساخت و شکستی دیگر را به دشمن تحمیل میکنند.
نویسنده: قاسم غفوری