جنگ اوکراین یک سال را با تلفات سنگین انسانی و خسارتهای گسترده مالی سپری کرده است. جنگی که چنانکه پیش بینی میشد از حوزه منطقهای به صحنه جهانی کشیده شده و میرود تا در نهایت تعیین کننده سرنوشت نظام بینالملل باشد.
اکنون در یک سالگی این جنگ نگاهی بر مناسبات و معادلات اجرا شده بیانگر چند درس مهم و اساسی است که درس آموزی از آن قطعا کمتر از میدان جنگ نمیباشد. کشورهای اروپایی در حالی طی این یک سال مدعی حمایتهای نظامی و تسلیحاتی از اوکراین بوده و با این عنوان نیز مردم این کشور را وادار به ایستادگی کردهاند که در سخنانی که بیانگر نگاه اروپا و آمریکا به آینده این کشور است بورل رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا یکشنبه در کنفرانس امنیتی مونیخ گفت که اوکراین عضوی از خانواده اروپایی است، اما عضویت در اتحادیه اروپا نیازمند مراحل و شرایطی است.به گفته وی، رهبران اروپایی قبلا اشاره کرده بودند که اوکراین، مولداوی و بعدا گرجستان اعضای اتحادیه اروپا خواهند بود و این روند باز است. وی افزود: با این حال، انتظار نداشته باشید که یک شبه و بدون قید و شرط این اتفاق بیفتد.
حلقه تکمیلی سخنان بورل مواضع استولتنبرگ دبیرکل ناتو است که در نشست امنیتی مونیخ گفت، اوکراین تنها به عنوان یک کشور مستقل و با تمامیت ارضی کامل عضو ناتو شود زیرا بدون این شرط، هیچ راهی برای گفتوگوهای آتی پیرامون عضویت اوکراین در این ائتلاف نظامی وجود نخواهد داشت. این سخنان از سوی مقامات ارشد اروپا و ناتو در حالی مطرح میشود که در طول یک سال گذشته آمریکا و اروپا با استفاده از توهمات و تخیلات یک بازیگر کمدی به نام زلنسکی که تفاوت میان صحنه نمایش با میدان جنگ واقعی را نمیداند جان و مال مردم اوکراین را گروگان گرفته تا به اهداف خویش مبنی بر محدودسازی روسیه و توسعه طلبی در شرق دست یابد. سران اروپا و آمریکا در حالی مردم اوکراین را در باتلاق جاه طلبیهای خود گرفتار ساخته و هر روز بر میزان خسارتهای مالی و انسانی آنها میافزایند که در برابر این هزینه تراشی حاضر به پرداخت کوچکترین هزینه که همان پذیرش عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا و ناتو است نمی باشند و صرفا به مردم اوکراین به چشم مهرهها و اجیر شدگانی می نگرند که در ازای هیچ جانشان فدای منافع غرب میشود.
مجموع این رفتارها از سوی مقامات غربی باردیگر بیانگر این حقیقت است که باغ ادعایی غرب نه تنها زمینه ساز خوشبختی و عبور از مشکلات نمیباشد بلکه عاقبت اعتماد به غرب، حرکت به سمت سرابی است که در حقیقت باتلاقی مرگ آور را رقم خواهد زد در حالی که هیچ دستاوردی برای دل بستگان به این سراب وجود نخواهد داشت. درس مهم دیگری که از این جنگ میتوان آموخت نوع رفتار آمریکاییهاست. آمریکا که در دوران بایدن ادعای احیای روابط با متحدان بویژه اروپا را سر داده در عمل نه تنها گامی در این زمینه برنداشته بلکه در لوای نام دوستی ویرانی این قاره را هدف قرار داده است. آمریکا با ادعای تامین نیازهای اروپا در پس جنگ با روسیه بویژه در حوزه غذایی و انرژی در نهایت اروپا را گرفتار اشتباه محاسباتی کرد که نتیجه آن را در طول این یک سال میتوان مشاهده کرد. به اذعان مقامات اروپایی همچون مکرون رئیس جمهور فرانسه، آمریکا با چهار برابر قیمت جهانی انرژی را به اروپا فروخته است. این رفتار کاسبکارانه آمریکا تا بدان جا پیش رفته که خط لوله انتقال انرژی روسیه به اروپا با نام نورداستریم را در حمله تروریستی هدف قرار داد تا وابستگی اروپا به خود را بیشتر نماید.
آنچه در رفتار آمریکا که زمانی برخی او را کدخدا می نامیدند و ناجی و رهایی بخش تمام مشکلات حتی آب خوردن، در جنگ یک ساله اوکراین نشان داد که از یک سو هیچ ارزشی برای جان انسانها قائل نیست چنانکه مرگ و میر و آوارگی میلیونها نفر در اوکراین و اروپا برایش هیچ اهمیتی ندارد و از سوی دیگر جز جنگ و ویرانی هیچ هدفی در جهانی ندارد و در نهایت نیز به هیچ کدام از عهدها و پیمانهایش وفادار نیست. جنگ اوکراین درس عبرتی است برای آنانی که تبلیغ کننده و مروج وعدههای به اصطلاح ناجیانه آمریکا هستند و در لوای این ادعا و ژستهای آزادیخواهانه و حقوق بشری، اغتشاش و آشوب و چند پاره سازی وطن را تجویز میکنند.
نویسنده: قاسم غفوری