نویسنده: قاسم غفوری
۱۸ دی ماه از دو زاویه دارای اهمیت است. از یک سو در ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸ بخش ابتدایی انتقام ملت ایران از قاتلان سردار دلها سپهبد قاسم سلیمانی با حمله موشکی به پایگاه آمریکایی عین الاسد در عراق گرفته شد. از سوی دیگر در حادثه دلخراش و اندوهناک، هواپیما مسافرانی از اتباع ایران و برخی کشورهای دیگر در این پاسخ موشکی به اشتباه هدف قرار گرفت و جمعی از هموطنان عزیزمان به شهادت رسیدند. نکته قابل توجه آن است که پس از گذشت سه سال از آن حادثه، فضای رسانهای و سیاسی تخریبی علیه ایران از سوی کشورهای غربی بویژه کشورهایی مانند کانادا، انگلیس و اوکراین ادامه دارد در حالی که جمهوری اسلامی همواره بر همکاری شفاف با تمام کشورهایی که در این حادثه اتباعش حضور داشته اند، تاکید داشته اما کشورهای مذکور از رویکرد واقع گرایانه و اصولی در این زمینه خودداری کردهاند. در باب این رویکرد سوال برانگیز و غیر سازنده چند نکته قابل توجه است:
نخست آنکه دستگاه قضایی و نهادهای مرتبط با این حادثه ضمن ارزیابی شفاف و همه جانبه در نهایت در کنار پرداخت غرامت به خانواده این شهدا، اقدام به بازداشت و مجازات عاملان این حادثه دلخراش داشتهاند. نکته قابل توجه آن است که این کشورها این اقدامات را اهمیت زدایی و حتی با جوسازیهای حاشیهای و دروغین به فریب افکار عمومی علیه جمهوری اسلامی می پردازند. رفتاری که نشانهای بر واهی بودن ادعاهای حقوق بشری آنها مبنی بر اهمیت دادن به سرنوشت اتباع کشورشان است.
دوم آنکه مسئله حادثه مذکور نافی حق جمهوری اسلامی و ملت ایران برای انتقام گیری خون سردار دلها نمیباشد و آمران و عاملان آن با چنین هوچیگریهایی نمیتوانند این حق را کتمان و یا خواستار چشم پوشی ایران از این انتقام گیری شوند. در همین حال این مهم نباید فراموش شود که حمله موشکی ایران به عین الاسد موازنهای جدید در معادلات امنیتی جهان بوده است که بر تقویت موقعیت منطقه ای و نیز امنیت ملی ایران افزوده است.در دههایی اخیر هیچ کشوری جسارت و توان ایران را نداشته که مستقیم پایگاههای آمریکایی را هدف موشکی قرار دهد و آمریکا نیز توان پاسخگویی نداشته باشد. نکته مهم آن است که غرب با هوچیگری در باب هواپیمای اوکراینی تلاش دارد تا این اقتدار را کمرنگ و حتی به عامل تحقیر ایرانیان مبدل سازد حال آنکه راهکار جلوگیری از چنین حوادثی نه کنار نهادن توان موشکی و دفاعی بلکه ارتقا و افزایش دقت توان موشکی است چرا که دست کشیدن از توان موشکی یعنی زمینهسازی برای حمله نظامی به ایران که تلفات آن صدها برابر بیشتر از حادثه هواپیماری اوکراینی خواهد بود. غرب امروز با جنجال رسانهای بویژه فارسی زبانان لندن نشین به دنبال اهمیت زدایی از پاسخ موشکی ایران و غرور ملی از این پاسخ است تا ایرانیان را از ادامه مسیر پیشرفت و دستاوردهای علمی بازدارند.
سوم آنکه این روزها کشورهایی مدعی خونخواهی و حمایت از قربانیان حادثه دلخراش هواپیمای اوکراینی شدهاند که نگاهی به کارنامه آنها تردیدهای بیشماری در باب صداقت رفتاری و صلاحیتشان ایجاد میکند. جو بایدن رئیس جمهور آمریکا مدعی میشود که به ۱۴۰ کشور سفر داشته و به یقین مردم هیچ کشوری در جهان به اندازه وصله روی شلوار جین آمریکایی نیز ارزش ندارند. بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، قاره اروپا را باغی اباد مینامد که سایر کشورها همچون جنگلی وحشی به دنبال نابودی آن هستند. هری فرزند پادشاه انگلیس در سخنانی دوران حضورش در افغانستان و کشتار مردم این کشور را نه کشتار انسانها که حذف مهرههای شطرنج عنوان میکند. ترودو نخست وزیر کانادا نیز این روزها در حالی سردمدار اقدام علیه ایران با ادعای دلسوزی برای زنان ایرانی و قربانیان هواپیمای اوکراینی شده است که وی هنوز بابت زنده بگور کردن ۱۵۰ هزار کودک بومی کانادایی در گورهای دسته جمعی عذرخواهی نکرده است و حتی هم اکنون نیز زنان بومی کانادا طبق آمارهای بینالمللی از خدمات بهداشتی و درمانی و حتی اب آشامیدنی سالم محروم هستند و از هیچ گونه حقوق اجتماعی برخوردار نمی باشند.
به هر تقدیر میتوان گفت که هر چند که حادثه هواپیمای اوکراینی و شهادت جمعی از فرزندان کشورمان حادثهای دلخراش و اندوهناک است اما باید توجه داشت که در این میان گرگهایی همچون انگلیس، آمریکا و کانادا که سالهاست با سیاست تحریم علیه ایران و ایرانی اقدام میکنند و در جهان نیز کارنامهای سیاه از جنایت علیه بشریت دارند با پوشیدن لباس میش و ریختن اشک تمساح از این فضای اندوه برای تحقق رویای فروپاشی و چند پاره سازی ایران بهرهبرداری نکنند.