هر از گاهی پیکر چند شهید دوران دفاع مقدس یا شهید مدافع حرم و مدافع امنیت ایران، فضا را عطرآگین میکند و قدری باعث میشود تا حال و هوای معرفتی، جمع زیادی از مردم را درگیر خود کند و از حال و روز دنیای مادی بیرون بیاید. خوب است، حال خوبی است، باعث میشود تا درنگی به خود بیاییم و اندیشهای کنیم که «از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود؛ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم.»
سالهای زیادی از دوران دفاع مقدس گذشته اما نامداران و نام آورانی از آن قطعهای از بهشت میآیند تا یادآوری کنند.
یادآوری چه چیزی چه نکتهای یا چه موضوع و مسئلهای؟ روشن است، آنقدر روشن و شفاف که با اندکی تفکر و تعقل و معرفت میتوان درک کرد و دریافت.
هنوز نسل دوران دفاع مقدس به پایان نرسیدهاند، هستند بازماندگان آن دوران، که یا مجروح و جانباز هستند و یا رزمندگانی بودهاند که یادگاران دفاع مقدس ماندهاند، هر چند برخی از آنها هم به دنیا گرفتار شدند اما قاطبه آنها یا در خدمت گذاری به مردم راه میروند و یا کنج و گوشهای بر گزیدهاند و با خاطرات و یادهای دوران جنگ و آتش و خون سر میکنند و در حال و هوای خود هستند.
روز یکشنبه 280 شهید دوران دفاع مقدس پا بر خاک میهن گذاشتند، 12 شهید هم روز جمعه در یک حمله تروریستی برای امنیت وطن جان فدا کردند. هر آن کس که وجدان دارد، معرفت و شعور دارد، درک و ادراک دارد، از حضور و ورود این نازنینان، دلنوازان، آن جمع مستان که پس از بیش از 30 سال به کشور بازگشتند، چه حالی به او دست میدهد؟
تحول درونی، تحول ظاهری، رفتاری و کرداری باید اتفاق بیفتد تا مردمان و مسئولان و کارگزاران خود را شرمنده بدانند در برابر آنهایی که روز یکشنبه خودمان بدرقهاشان کردیم و حتی آنهایی هم که نیامدند برای بدرقه، مدیون و شرمنده آن دلنوازان هستند.
چرا هر بار که جمعی از «مستان» به میهن باز میگردند آن انتظار و توقعی که میرود اتفاق نمیافتد؟ ساده است منظور چیست؟ روشن و شفاف، چرا زمان وداع و بدرقه خوب هستیم و پایان که مییابد به همان چهره قبلی خودمان باز میگردیم. به هم رحم نمیکنیم، به یکدیگر معرفت و وفا نشان نمیدهیم، با هم مهربان نیستیم!
عدهای مشغول چپاول و دزدی خود هستند و جز بدنامی برای انقلاب، آرمانها و شهدایش ارمغانی ندارند، عدهای دیگر درگیر جنگ قدرت هستند و توجهی به مردم نمیکنند و عدهای هم در روزمرگی خود غرق. از روی این شهدا شرم نمیکنیم؟ خجالت نمیکشیم؟ نمیدانم! چه میتوان گفت، چه میتوان کرد و چه تدبیر و اندیشهای کارساز است؟!
در این میان هستند آنهایی که همچنان خود را بدهکار انقلاب میدانند، آنهایی که در سادگی خود زیست میکنند و در یاری دیگران پیشقدم هستند، بیمزد و بی منت، برای مردم در راه مردم و همراه آنها امیدوارانه گام بر میدارند و روی ناامیدی را سیاه کردهاند. دلمان به همینها خوش است.
و چه خوب میشد و چه خوب بود، مردم و مسئولان یک بار برای همیشه زمانی که شهدا به کشور باز میگشتند، به احترام جایگاه والای آنها که حاضر و ناظرند و میبینند و روحشان آزرده میشود، دست از نابخردیها برداریم، خوبیها را افزونتر کنیم، مهربانی را به هم هدیه بدهیم، عشق را سرلوحه اعمال خود بگذاریم و معرفت انسانی را در جامعه رواج دهیم.
شهدا رفتند و اکنون از سفره گسترده پروردگار رزق و روزی دارند، آنها حال خوشی دارند و اگر ناخرسندی هم داشته باشند، نگران حال و روز و مرگ ما هستند که چگونه خواهد بود و چه خواهد شد.
آنهایی که روز یکشنبه بدرقهاشان کردیم، گمنام نیستند، ستارههای بینشان نیستند، گمنام و بینشان ماییم که با آمدن این ستارههای درخشان که نور را هدیه میکنند به تاریکیهای ما، تا راه را گم نکنیم، حواسمان را کمی جمع کنیم. ناز نازانی که در خاک وطن آرمیدند، این خاک را از گزند دشمن نجات دادند، تا ما چه کنیم؟
محمد صفری