محمد صفری
کشور ما نظام حزبی ندارد، تلاش زیادی شد تا چنین شود اما این اتفاق نیفتاد دلیل آن هم مردم هستند، مردم حزب پذیر نیستند و تنها در مواقعی مانند انتخابات بخشی از جامعه به جریانهای سیاسی نگاه میکنند و تحت تأثیر آنها اقدام به انتخاب مینمایند.
در انتخاباتی که طی سالهای انقلاب برگزار شده ثابت گشته که احزاب و گروههای سیاسی حتی در بسیاری مواقع آن وظیفه اصلی و ذاتی خود را نیز انجام ندادهاند و تنها در اندیشه اهداف و برنامههای سیاسی و حزبی خود بودهاند که از اهداف و خواستههای مردم به دور بوده است.در واقع منافع ملی را نادیده گرفتهاند.
هر گاه چنین شده است، شاهد گریز هر چه بیشتر مردم از اطراف جریانها و احزاب سیاسی بودهایم که نشان دهنده از دست دادن جایگاه و پایگاه اجتماعی آنها است.
در انتخابات ریاست جمهوری که در دو مرحله برگزار شد بار دیگر دو جریان سیاسی فکری در کشور هماوردی کردند و در این هماوردی نمیتوان ادعا کرد که یک جریان سیاسی در انتخابات شکست خورد و دیگری پیروز شد چرا که همانها نتوانستند با لطایف الحیل هم، اکثریت قاطع مردم را به پای صندوقهای رأی بیاورند.
وضعیت پیش آمده در زمینه مشارکت مردم در انتخابات نیازمند بررسی و آسیب شناسی جدی است که البته کارشناسان چنین مسائلی باید ورود و نتایج بررسی خود را منتشر کنند نه این که در بایگانی یا برای برخی مسئولان فرستاده شود. نسل به نسل ایران در حال تغییر است و این تغییرات نیز بر نوع دیدگاه و تفکر آنها تأثیرگذار است.
حتی جریان اصلاح طلبی که خود را دارای پایگاه اجتماعی قوی میدانست تنها توانست 16 میلیون رأی برای نامزد خود به دست بیاورد و جریان اصولگرایی هم 13 میلیون، در حالی که تصور میکرد 18 میلیون رأی شهید رئیسی را در انبان خود خواهد داشت اما اینگونه نشد.
باید به این نکته اشاره کرد که اصلاح طلبان بسیار منسجم تر، متحدتر و حرفهای تر در عرصه رقابتهای انتخاباتی ظاهر میشوند و نمونه آن نیز انتخابات 8 تیر و 15 تیر ماه بود که نامزد آنها به پیروزی رسید.
باید پذیرفت که ایجاد فضای هر چه محدودتر در جامعه، مردم را تحت فشار قرار خواهد داد و آنها را از نظام دور خواهد کرد، البته ضعفهای زیادی در زمینههای فرهنگی و اجتماعی وجود دارد که باعث تشدید این مسئله میشود.
در جریان اصلاح طلبی نمیتوان نمونهای یافت که آنها در عرصه رقابتهای انتخاباتی، خود زنی کرده باشند و هر گاه از سوی آنها چند نامزد در رقابت وجود داشته به تخریب هم بپردازند.
در رقابت انتخابات ریاست جمهوری 1396 از جریان اصلاح طلبی 3 نامزد وجود داشت اما هیچیک علیه هم سخن نگفتند و همدیگر را تخریب نکردند. اما در مقابل میبینیم در جریان اصولگرایی با وجود چند نامزد، آنها علیه یکدیگر سخن میگویند و تخریب میکنند. حتی برخی از اعضای ستادهای تبلیغاتی نامزدهای اصولگرا سخنان و مواضعی را مطرح کردند که بازتابهای منفی در افکار عمومی داشت. تنها کافی بود نامزد ریاست جمهوری او را از ستاد خود حذف کند یا دعوت به سکوت نماید.
در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری گذشته دیدیم که چگونه ستادها و هواداران نامزدها به ویژه دو نامزد مطرح یعنی آقایان قالیباف و سعیدی به تخریب و تضعیف هم پرداختند و نتوانستند حتی آراء شهید رئیسی را که 18 میلیون رأی بود برای خود کنند.
اصولگرایان باید خود را پالایش کنند، هم از نظر تشکیلاتی و هم از نظر برخی دیدگاههایی که باعث دورتر شدن از مردم و جامعه شده است.
تا زمانی که آنها تحمل یکدیگر را هم ندارند و حتی از نظرات دلسوزان و کارشناسان فرهنگی، رسانهای و تبلیغاتی برای رقابت انتخاباتی بهره نمیبرند باید در انتظار آن باشند تا در انتخابات دور بعد مجلس شورای اسلامی، اکثریت آن را نیز از دست بدهند. اکنون زمان آن است که اصولگرایان به عملکرد خود نقد کنند و ایرادات خود را پیدا کرده و به اصلاح آنها بپردازند.