ما در نقطهای ایستادهایم که آینده، پشت در خانهها ایستاده و چشمانتظار پاسخی از ماست. آیندهای که با صدای خنده کودک، نگاه عاشقانه یک زوج جوان و گرمای یک خانواده شکل میگیرد، امروز به سکوتی سنگین گرفتار شده است.
جمعیت ایران، در حال پیر شدن است. ازدواج، به تعویق افتاده؛ فرزندآوری، به انتخابی سخت بدل شده؛ و خانواده، به رؤیایی دستنیافتنی برای بسیاری از جوانان. این فقط یک بحران آماری نیست؛ زنگ خطری است برای هویت، اقتصاد، فرهنگ و حتی امنیت ملی.
جوانی جمعیت، بیش از هر زمان، نیازمند رویکردی عاقلانه، جامع و آیندهنگر است. نباید آن را تنها با بخشنامه و تبلیغ سامان داد. باید امید به زندگی را دوباره در دلها زنده کرد. این یعنی ایجاد بستر اقتصادی برای ازدواج؛ یعنی تسهیل ساخت خانه نه فقط برای سکونت، که برای زیستن؛ یعنی بازگرداندن حرمت خانواده در رسانهها، مدارس و نظام اجرایی کشور. فرزندآوری، اگر از سر عشق و امنیت باشد، مقدس است؛ اگر از ترس و اجبار باشد، بیثمر. و ما به نسلی نیاز داریم که از روی میل به زندگی، آینده را بسازد.
ایران جوان نمیماند، اگر جوان ایرانی نخواهد بماند. و جوان ایرانی نمیماند، اگر احساس کند شنیده نمیشود، دیده نمیشود، و آیندهای در کار نیست. اینجاست که ما به عنوان رسانه، بهجای تکرار آمار، باید روایتگر ریشهها باشیم؛ روایتگر جوانانی که میخواهند زندگی کنند، اگر جامعه برایشان جا باز کند.
فاطمه برخورداریان