طی روزهای اخیر کشورهای غربی زنجیرهای از تحرکات را در قبال ایران صورت دادهاند که در سه محور قابل دسته بندی است. نخست انکه این کشورها مدعی شدهاند که هر چند تحریمهای موشکی و پهپادی ایران در مهر ماه امسال پایان می یابد اما آنها تحریمهای مذکور را لغو نخواهد کرد.
دوم مداخلات آشکار در امور داخلی ایران با ادعای حمایت از مردم است چنانکه اتحادیه اروپا روز جمعه با صدور بیانیهای از وضع دهمین بسته تحریمی علیه ایران خبر داد.آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا نیز با صدور بیانیهای مدعی شده است که آمریکا «۲۵ فرد ایرانی، سه رسانه مورد حمایت دولت ایران و یک شرکت ایرانی تحقیقاتی در زمینه اینترنت را تحریم میکند.آمریکا میگوید که این تحریمها را در اقدامی هماهنگ با انگلیس، کانادا و استرالیا و سایر شرکایش وضع میکند.پیشتر دولت انگلیس نیز که به رغم مخالفت 70 درصد مردمش همچنان نظام پادشاهی بر آن حاکم است، چند مقام ایرانی از جمله وزیر ارشاد و شهردار تهران را تحریم کرد. کانادا نیز اعلام کرد که ۶ مقام ارشد ایرانی را تحریم کرده است. جو بایدن رئیس جمهور آمریکا نیز در تداوم سیاست های دوگانه خود و رویکرد «دیپلماسی، فشار و بازدارندگی» در آستانه سالگرد ناآرامی های ایران، مدعی ایستادگی در کنار مردم ایران به بهانه حقوق بشر شد.
سوم آنکه غربیها همزمان با این تحریکات همچنان مدعی حمایت از روند سیاسی شدهاند چنانکه آنتونی بلینکن و آنالنا بائربوک وزرای خارجه آمریکا و آلمان بر دیپلماسی و راه حل دیپلماتیک در قبال پرونده هستهای ایران تاکید کردند. همچنین در بیانیه کشورهای غربی پس از نشست شورای حکام نیز این امر تاکید شده است. همچنین سران آمریکا درباره تبادل زندانیان با ایران ابراز امیدواری کردهاند.
مجموع این اقدامات از سوی غرب در حالی صورت میگیرد که در باب آن چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه لغو تحریمهای موشکی و پهپادی ایران بر اساس قطعنامه 2231 شورای امنیت است و هر تغییر در آن نیازمند قطعنامه جدید در شورای امنیت است لذا هیچ کشوری نمیتواند مدعی عبور از این قطعنامه و رفتارهای خودسرانه علیه لغو تحریمها گردد.در سال 2020 نیز تحریمهای تسلیحاتی ایران بر اساس این قطعنامه لغو گردید و غرب تا به امروز نتوانسته اعمل نظری در قبال آن داشته باشد. نکته اساسی آن است که ایران از یک سو حق برخورداری از غروب تحریمها در چارچوب منفع خویش را دارد و از سوی دیگر در صورت هر گونه مونع تراشی از سوی غرب حق پاسخگویی به آن را برای خود محفوظ میداند.
دوم آنکه غربیها در حالی با ادعای در کنار مردم ایران بودن بیانیههای به اصطلاح انسان دوستانه منتشر میکنند و همزمان رسانههایشان شبانهروز مردم را به آشوب و اغتشاش و تجزیه طلبی تحریم میکنند که همزمان بر تشدید و افزایش تحریمها تاکید دارند. این تحریمها در لوای حمایت از مردم در حالی صورت میگیرد که به اذعان خانم دوهان نماینده ویژه سازمان ملل در امور قهری یک یکجانبه، کانون تحریمها اقدام علیه ملت ایران بوده که مغایر با تمامی قوانین بینالمللی، منشور ملل متحد، قوانین بشر دوستانه ، جنایت علیه بشریت و… میباشد و آمران و عاملان آن باید مجازات و تحریمها لغو گردد. اصرار به تحریمها و افزایش آنها واهی بودن اشک تمساح غرب را بیش از پیش آشکار می سازد.
سوم آنکه کشورهای غربی در حالی مدعی مذاکره با ایران میشوند و حتی آمریکاییها از تبادل زندانیان ابراز امیدواری میکنند که تقارن این ادعا با دو رفتار قبلی نشانگر استمرار توهم قدرت هوشمند است که برگرفته از مذاکره و همزمان فشار برای امتیازخواهی است. توهمی که برگرفته از تخیلات نخ نما شده قدیمی است حال آنکه در عصر حاضر دیگر غرب دارای چنین توانی نمیباشد چنانکه در بسیاری از معادلات جهانی این رویه در برابر چند جانبه گرایی جهانی ناکام مانده است. در چنین شرایطی آنچه میتوان زمینه ساز دستاوردهای برهم زدن معادلات ضد ایرانی غرب گردد توجه ملی به وحدت ملی و امنیت ملی است که در سایه همگرایی سراسری و گرفتار نیامدن در جنگ ادراکی دشمن است که سعی دارد تا با تحریک احساسات مردمی، بار دیگر کشور را در مسیر گسست وحدت ملی و ناامنی سوق دهد تا در نهایت هدف نهایی خویش یعنی چند پاره سازی ایران را در پیش گیرد.
قاسم غفوری