دور جدیدی از مذاکرات میان ایران و تروئیکای اروپایی شامل فرانسه، انگلیس و آلمان در سطح معاونین سیاسی جمعه برگزار می شود. این دیدار پس از مدتی وقفه در حالی برگزار میشود که در باب آن چند نکته مهم قابل توجه است.
نخست درس گرفتن از تجربههای تلخ و شیرین گذشته است. در دوران دولت یازدهم و دوازدهم دل خوش کردن به مذاکرات برجام و احیای آن، موجب شرطی شدن بازار و اقتصاد کشور شد که عقب ماندگیهای سنگینی را به کشور تحمیل کرد بویژه آنکه این دلبستگی موجب شد تا توجهی به منابع داخلی و همسایگان نگردد. در دوران دولت سیزدهم شهید رئیسی کشور عملا گره زدن امور به برجام و مذاکره را کنار نهاد که نتیجه آن نیز توجه به درون، توسعه روابط با همسایگان و عضویت در بریکس و شانگهای بود که تاثیرات بسیاری بر ثبات بازار و تحقق اهداف اقتصادی داشت. امروز باید توجه داشت که اشتباه دولت یازدهم و دوازدهم در باب گره زدن همه امور به مذاکره و شرطی سازی بازار صورت نگیرد بلکه راه صحیح دولت سیزدهم به عنوان الگویی موفق سرمشق دولتمردان باشد. در دولتی که ظریف وزیر امور خارجه آن بود، متاسفانه دل بستن به وعدههای غرب موجب غفلط از چین و روسیه شد چنانکه توافقات راهبردی میان طرفین نیز با ابهامات همراه شد حال آنکه در دولت سیزدهم با پیگیری این مناسبات چالشهای بسیاری از سیاست خارجی برداشته شد چنانکه در اوج تحریمها ایران توانست از چین واکسن تهیه کند و قرارداد 40 میلیارد دلاری سرمایه گذاری روسیه در صنایع نفت ایران مطرح شد.
در مقطع کنونی نیز به نظر می رسد اولویت دولت باید امضای توافقنامه راهبردی با چین و روسیه باشد تا ضمن فعالتر شدن دیپلماسی اقتصادی در قالب شانگهای و بریکس، طرح شمال جنوب و جاده ابریشم و… بتوان از ابزار قدتر این توافقنامه برای فشار بر غرب بهره گرفت. ایجاد تصور نیاز به غرب در میان اروپاییها افزایش فشارها و تهدیدات آنها را به همراه دارد چنانکه اکنون نیز غرب با تصویب قطعنامه در شورای حکام، اتهام زنیهای ساختگی و تشدید تحریمها به دنبال باج خواهی از ایران در مذاکرات آتی میباشد.
دوم آنکه برجام با تصور رفع تحریمها زمینه ساز خود تحریمی و استمرار فشارها شد در حالی که در دولت سیزدهم اصول مذاکراتی نه بر اساس امتیازدهی بلکه در قالب سه اصل لغو تحریمها، راستی ازمایی این لغو از سوی ایران و تعهد طرف غربی مبنی بر تکرار نکردن بدعهدیها بوده است. اکنون نیز دلیلی ندارد که با ترس از زیاده خواهیهای غرب و به نام مکانیسم ماشه، رویه غلط بده بستان بازی گذشته تکرار شود بلکه باید تلاش گردد تا مذاکرات بر اساس همان سه اصل دولت سیزدهم باشم که محقق شدن حقوق ایران در برجام خواهد بود.
سوم آنکه نکته مهم آن است که تهدیدات علیه امنیت ملی کشورها نه بر اساس دیپلماسی بلکه در قالب قدرت نظامی محقق میشود چنانکه ریگان رئیس جمهور سابق آمریکا در سخنانی عنوان میکند که کشورهایی که دل بسته نوشتهها و توافقات می شوند و به قوی شدن ( نظامی و تجهیزاتی ) توجه ندارند در نهایت فرستی برای افزودن به صفحات تاریخ نخواهند یابد.
بر این اساس در شرایط کنونی، اصل مهم آن است که حق ایران مبنی بر پاسخگویی به تجاوز 5 ابان رژیم صهیونیستی به حریم ایران نباید در لوای دیپلماسی به حاشیه رود بلکه تحقق وعده صادق 3 در کنار افزایش قدرت بازدارندگی ایران میتواند ابزار فشاری بر طرفهای غربی مبنی بر دست کشیدن از زیاده خواهیهایشان باشد. غرب نشان داده است که هر زمان قدرت در برابر آنها سنگین باشد عقب گرد دارند و اگر ضعف باشد پیشروی میکنند. در این شرایط اجرایی سازی وعده صادق 3 یک ضرورت است.
تحولات روزها اخیر لبنان و تن دادن رژیم صهیونیستی به آتش بس بیانگر تاثیرات عمیق میدان در تحقق امنیت و اهداف کشورهاست چنانکه اقتدار حزبالله در نهایت صهیونیستها را وادار به دست کشیدن از تجاوز گری نمود. امروز رفتار در قالب مقاومت و نیز حمایت از مقاومت بهترین ابزار برای مقابله با تهدیدات است در حالی که در سایه این امنیت پایدار میتوان از ظرفیتهای داخلی و جهانی برای رفع مشکلات بهره گرفت. این اقتدار در ادامه راه مقاومت و حمایت از مقاومت منطقه مولفهای مهم برای پاسخگویی به تهدیدات و زیادهخواهیهای دشمنان از جمله غرب خواهد بود.
قاسم غفوری