صبح اردیبهشتی چهارمحال و بختیاری با نسیمی که عطر علفزارهای زاگرس را در خود داشت، ما را به سمت کارخانه فولاد سفیددشت کشاند. دو اتوبوس پر از اصحاب رسانه، از خبرنگاران و عکاسان گرفته تا سردبیران. من بهعنوان یکی از اعضای هیئت تحریریه روزنامه زردکوه در این بازدید یکروزه حضور داشتم و حالا میخواهم قصه این روز را برای شما روایت کنم؛ قصهای از غرور، خودباوری و آیندهای که به دست جوانان این دیار در حال ساخته شدن است.
وقتی به دروازههای کارخانه رسیدیم، مهندسان فولاد سفیددشت با لبخندهایی گرم و استقبالی صمیمانه ما را پذیرفتند. میزبانیای درخور افرادی که قرار بود با قلمها و دوربینهایشان یک روز باشکوه را ثبت کنند. این مهماننوازی از همان لحظه اول حس نزدیکی و غرور را در دلمان کاشت. هرچند به دلیل محدودیتهای زمانی، امکان بازدید از خط تولید فراهم نشد، اما برنامهای که پیش رویمان بود چیزی کم از قدم زدن در قلب کورههای فولاد نداشت.
جوانان چهارمحال و بختیاری، قلب تپنده کارخانه
در سالن کنفرانس که دیوارهایش با تصاویر خط تولید و کارگرانی با کلاههای ایمنی تزئین شده بود، رئیس کارخانه «آقای محمدی» پشت تریبون رفت. صحبتهایش مثل ریتم ماشینآلات، پرقدرت و منظم بود. او از اعداد و ارقامی گفت که پشت هر کدام، تلاشی عظیم نهفته بود: «هزار نفر اشتغال مستقیم و هزار نفر غیرمستقیم. 98.5 درصد پرسنلمون از همین استان چهارمحال و بختیاری هستند. اون 1.5 درصد باقیمونده هم به مرور جای خودشون رو به جوونای این دیار میدن.»
اما آنچه بیش از همه امیدآفرینی کرد، این جمله بود: «جوانان همین استان، این صنعت رو در چهارمحال و بختیاری رشد خواهند داد.» این حرف فقط یک شعار نبود؛ وعدهای بود از نسلی که حالا سکان این صنعت را در دست گرفتهاند. محمدی از اشتغال چندین بانوی مهندسی گفت که در کارخانه فعالیت دارند. این داستان برای ما که انتظار یک مدیریت حرفهای را داشتیم، مثل آینهای بود که نشان میداد این کارخانه چه توجهی به یک اصل اساسی یعنی استفاده از نیروی کار بومی دارد.
وقتی صحبت از گذشته صنعت فولاد شد، محمدی با لبخندی گفت: «یه زمانی بدون کارشناسان خارجی نمیتونستیم این کارخونه رو راه بندازیم. اما حالا مهندسان این استان همهچیز رو مدیریت میکنن. آینده این صنعت، دست همین جوونهاست.» عکاسی که کنارم بود، دوربینش را پایین آورد و زمزمه کرد: «این یعنی ما خودمون میتونیم.»
تصفیهخانه داخلی با ۹۲ درصد، مخازن ذخیره آهن اسفنجی با ۹۷ درصد و غبارگیر با ۸۶ درصد پیشرفت فیزیکی، راه زیادی تا تکامل ندارند. همه اینها نشان از تعهدی بزرگ به کیفیت و پیشرفت داشت. محمدی از چالشهای تأمین مواد اولیه هم گفت: «الان مواد اولیه از سنگان، نزدیک مرز افغانستان میاد. اما داریم برای انشعاب هفت کیلومتری راهآهن به این کارخونه برنامهریزی میکنیم.» این حرفها، نشان میداد که فولاد سفیددشت نه فقط به امروز، که به فردایی بزرگتر فکر میکند.
محمدی در ادامه صحبتهایش، پیشنهادی داد که قلب همه ما را لمس کرد: «دخترها و پسرهای دبیرستانی و دانشجو باید این کارخونه رو ببینن. باید بدونن که اینجا، جاییه که میتونن آینده خودشون و استانشون رو بسازن.» این دعوت انگار پیامی بود به نسل بعدی، که بیایند و در این حرکت بزرگ سهیم شوند.
تعهدی به طبیعت
یکی از نکات برجسته صحبتهای محمدی، تعهد کارخانه به محیطزیست بود. او گفت: «اکثر آب موردنیاز ما از پساب بروجن تأمین میشه. دنبال این هستیم که در آینده، کنسرسیومی برای استفاده از پساب شهرکرد تشکیل بشه.» این جمله در منطقهای که آب مثل گوهری گرانبها است، معنای عمیقی داشت. او از برنامه ساخت یک نیروگاه خورشیدی هم خبر داد: «ما کنسرسیومی تشکیل میدیم تا انرژی پاک به کارخونه بیاریم. این تعهد ما به توسعه پایداره.» این حرفها پلی بود بین کورههای داغ فولاد و چشمههای زلال زردکوه، بین صنعت و طبیعت بکری که چهارمحال و بختیاری را تعریف میکند.
سخنانی از جنس پیشرفت
بعدازظهر، پیش از مراسم رونمایی از پایگاه بسیج، دو سخنران برجسته به جمع ما پیوستند: سردار سرتیپ غلامرضا سلیمانی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین کشور و سردار علیمحمد اکبری، فرمانده سپاه حضرت قمر بنی هاشم (ع). سردار سرتیپ سلیمانی با شور و اقتدار از پیشرفتهای علمی در نظام مقدس جمهوری اسلامی گفت: «صنعت فولاد، نمونهای درخشان از این پیشرفتهاست. اینجا جاییه که علم و اراده ایرانی دست به دست هم دادن تا آیندهای روشن بسازن.» سخنان او مثل باد بهاری، حس غرور را در دل همه ما تازه کرد. سردار اکبری هم عزت، ســربلندي و افتخار امروز جامعه را مرهون تلاش بســيجيانی دانست که بــا غيرت و جانفشاني هاي خود امنيت را براي ما به ارمغان آورده اند. او همچنین از توجه ویژه مجموعه فولاد سفیددشت به امور فرهنگی تقدیر کرد.
هوش مصنوعی و تاریخچه آن
بخش دیگری از برنامه، کارگاه آموزشی هوش مصنوعی بود که توسط آقای رفیعی از اصحاب رسانه برگزار شد. او از تاریخچه هوش مصنوعی برایمان صحبت کرد و بعد ابزارهای هوش منصوعی را معرفی کرد. برای ما این کارگاه مثل پنجرهای بود به آیندهای که فناوری و صنعت در آن دست در دست هم دارند. هرچند در نهایت هنگام استفاده از یکی از ابزارهای هوش مصنوعی، تحریمشکن همکاری نکرد و آموزش عملی منتفی شد.
توضیحاتی از جنس امید
مهندسان کارخانه با لباسهای کار ساده و چهرههایی پر از انگیزه، ما را در بخشهای مختلف همراهی کردند. آنها با حوصله و دقت، هر بخش را معرفی کردند و توضیحاتی چنان ساده و روان ارائه دادند که حتی ما که با پیچیدگیهای فنی صنعت فولاد آشنا نبودیم، حس کردیم بخشی از این دنیای عظیم شدهایم. از سالنهای مجهز کنترل گرفته تا بخشهای تحقیق و توسعه، هر گوشه از کارخانه داستانی برای گفتن داشت. مهندسان با اشتیاقی که در چشمانشان موج میزد، از فناوریهای روز دنیا گفتند که حالا در این گوشه از ایران به دست جوانان همین خاک، به کار گرفته شدهاند. یکی از آنها که بعداً فهمیدیم از دانشگاه شهرکرد فارغالتحصیل شده با افتخار گفت: «ما محصولی تولید میکنیم که با استانداردهای جهانی رقابت میکنه. این یعنی ما میتونیم.» این جمله نغمهای بود که در دل همه ما پیچید و حس غرورمان را دوچندان کرد.
رونمایی از پایگاه بسیج
وقتی غروب سفیددشت آسمان را به رنگ نارنجی درآورد، آئین رونمایی از پايگاه مقاومت بســيج کارگري سردار شهيد سپهبد حاج قاسم سليماني شرکت برگزار شد. در این لحظه همه ما از نویسنده تا عکاس احساس کردیم که بخشی از یک داستان بزرگتر هستیم. نامی که یادآور ایثار و مقاومت بود، حالا در قلب این کارخانه بهعنوان نمادی از اراده و پیشرفت، جاودانه میشد.
فولاد سفیددشت، نماد خودباوری
نظر من در پایان بازدید یک روزهمان این بود که اینجا در دل چهارمحال و بختیاری، فولاد فقط یک فلز نیست؛ نماد ارادهای است که آینده را میسازد. آیندهای که به دست جوانان این دیار، درخشانتر از هر تختال فولادی خواهد بود.
وقتی به سمت اتوبوسها برمیگشتیم، صدای پرندگان با زمزمههای گفتوگوی ما درهمآمیخته بود. یکی از عکاسان که تمام روز مشغول ثبت لحظهها بود، گفت: «اینجا انگار قلب این منطقهست. یه جورایی حس میکنی آینده داره همینجا ساخته میشه.» همه ما با دیدن بخشهای مختلف کارخانه و شنیدن داستان جوانانی که این صنعت را پیش میبرند، احساس غرور میکردیم. انگار بخشی از این داستان بزرگ شده بودیم.
فولاد سفیددشت، فقط یک کارخانه نیست. قصهای است از خودباوری، از جوانانی که از دل این خاک برخاستهاند و حالا کورههای فولاد را روشن نگه میدارند. قصهای است از تعهدی به طبیعت، به آینده و به مردمی که باور دارند میتوانند دنیا را تغییر دهند. و من بهعنوان یک روزنامهنگار، افتخار میکنم که این یادداشت را با شما، خوانندگان زردکوه به اشتراک گذاشتم.
سروش غلامی