گروه سیاسی
تجربه مدیریت اقتصادی و سیاسی کشور نشان داده تغییر افراد، نمی تواند منشاء تحول در بهبود وضعیت معیشتی و کسب و کار مردم باشد.
همه دولت ها بساز بفروشی کار می کنند، سازه های دولت قبلی را کامل ویران می کنند تا از نو بنا کنند چون الگوی مشخص و معماری اقتصادی و برنامه وجود ندارد و شکاف های سیاسی همچنان خود را در وضعیت کشور نشان می دهد و این شکاف ها و بی اعتمادی ها به مردم آسیب وارد کرده است.
بخش زیادی از رجال سیاسی ما فاقد نگرش ملی و کلان نگری هستند،خیلی زود مسائل راهبردی کشور و سرنوشت ملت را سیاسی می کنند و مسائل بزرگ کشور را به دعواهای کوچه بازاری تقلیل می دهند، خروجی آن می شود لجاجت های سیاسی بی فایده و بچگانه که آثار آن را در وضعیت اقتصادی و فرهنگی کشور مشاهده می کنیم .
کارگزاران، فاقد احساس مسئولیت ملی اند،این دردناک است که ما به این موضوع فکر نمی کنیم،برای همین است که هیچ کس دیگری را قبول ندارد و بمحض اینکه به قدرت برسد سازه های ساختمان قبلی را ویران می کند و همه چیز را می خواهد از نو بسازد.
هیچکس قبول ندارد که مسیر دولت قبل را ادامه دهد، این یعنی بحران انسجام ،بحران نبود الگو و ابتکار تجربه نشان داده انتخاب کارگزار و وزیر بر اساس تقسیم بندی های سیاسی و قبیله گرایی جلو می رود، برخلاف معیارهای رهبری انقلاب اسلامی، هرچه جلو تر می رویم شایسته سالاری و تخصص گرایی سهم کم تری پیدا می کند.
چرخه مدیریتی کشور درگیر این فرهنگ مسموم هست و همه جا شاهد آن هستیم.
این وضعیت اختصاص به اصلاحات ندارد و جریان اصولگرا نیز درگیر سهم خواهی های مفرط است.
امتیازهای پیشنهادی جذاب و چشم گیر است.
نمایندگان صرف نظر از تخصص و کارایی وزیر پیشنهادی، امتیازی را دریافت می کند و از وزیر حمایت می کند.
این چرخه بعد از انتخاب وزیر نیز ادامه پیدا می کند و نماینده نسبت به سوء مدیریت وزیر سکوت می کند.
این ها درد است و علاقه ای به بیان آن نیست .
ولی صورت مساله ما اقتصاد و فرهنگ است، زمان زیادی برای حل مسائل را از دست دادیم ،اما همچنان در مرحله حل مشکل قرار داریم و از آن عبور نکردیم .
اما همچنان همان چرخه سیاسی و همان رجال سیاسی و فرهنگی که انقلاب اسلامی و مردم،آش پخته آن ها را میل می کنند اصرار بر حکمرانی و حضور دارند، بدتر اینکه خود را موفق می دانند و در حال تکثیر هم صنفان خود در بخش های کلیدی کشور هستند
درحایکه فاقد مدل ذهنی خلاق و محرک برای گردش اندیشه در محیط خود هستند.
ممکن است سرمایه گذار یا کارگزار تنها به منافع مالی و رشد سرمایه خود و طی کردن پلکان قدرت فکر کند اما حاکمیت با کارگزار و سرمایه گذار فرق می کند و باید برای کارآمدی خود حاشیه امن های سفارشی را از کارگزار و سرمایه گذار سلب کند این حرف ها را می زنیم تا با صدای بلند بگیم که دوست آن است که معایب دوست همچو آیینه روبه رو بگوید.
این حرف ها جز هزینه چیز دیگری برای ما ندارد اما خب باید گفت،همه نسبت به این موضوعات سکوت می کنند تا منافع سیاسی شان به خطر نیافتد.
جامعه تحلیلی و تلویزیون کشور عمدتا بر اساس شناختی که ذائقه شنیداری کارگزاران و حاکمیت دارند تحلیل می کنند ،می بینند فلان شخص یا مجموعه چه تحلیلی را دوست دارد بشنود آن را تکرار می کنند و بعد از گذشت بیست سال، خروجی تحلیل های سفارشی و پروژه ای به یک باگ بزرگ و عجیب در کشور تبدیل می شود و کسی هم مسئولیت این ها را بر عهده نمی گیرد درحالیکه منطق تحلیلی می گوید تو باید چالش ها و مشکلات کشور را صرف نظر از اینکه خوششان بیاید یانه بیان کنید و گردش اندیشه آزاد برای کمک به کشور شکل بگیرد،بگذریم.