عرصه دیپلماسی کشور طی روزهای اخیر شاهد تحولاتی قابل توجه بوده است. از یک سو در اقدامی که برگرفته از ظرفیتها و تواناییهایی ایران برای منفعل نبودن در برابر تهدیدات است، وزارت خارجه لیست جدیدی از تحریمها علیه افراد و شرکتهای غربی و بویژه انگلیسیها وضع کرده است. از سوی دیگر سفر شی جین پینگ رئیس جمهور چین به عربستان و برخی مسائل مطرح شده در بیانیه پایانی این سفر، زمینهساز سوء استفاده بنگاههای خبر پراکنی معاند بویژه لندن نشینان و البته عقبه غرب دوستان در داخل کشور شده است.
در کنار جوسازیها و بازی رسانههای معاند و برخی جریانهای داخلی در باب این مسائل، آنچه در ابتدا به ساکن در باب ادعاهای مطرح شده در بیانیه پایانی نشست چین وکشورهای عربی در باب ایران که موجب خوش نودی یک جانبه گرایان غربی و مخالفان نظم نوین چند جانبه گرایی قرار گرفته است، مشاهده میشود، تاکتیکهای رفتاری برای اهداف تعریف شده از سوی طرفین است. از یک سو پکن که به دنبال تکمیل طرح یک جاده یک کمربند و توسعه ان به غرب اسیا و آفریقا است و در عین حال از نقش آفرینی و جایگاه ارزنده ایران در این طرح و نظم نوین جهانی اطمینان خاطر دارد برای جلب نظر کشورهای عربی بر آن شده در به نوعی همسویی بیشتری با این کشورها نشان داده تا رضایت آنها برای دوری بیشتر از غرب را پیگیری نماید.
به عبارتی دیگر مواضع چین در این بیانیه نه یک استراتژی تقابلی با ایران بلکه بخشی از رویکرد تقابلی با غرب بوده است. از سوی دیگر هر چند کشورهای عربی در مسیر دوری از غرب گام بر میدارند و به دنبال چند جانبه گرایی و نمایش رویکردی مستقل در سیاست خارجی هستند اما همچنان به دلیل وابستگی اقتصادی و نظامی و حتی سیاسی به غرب همچنان توان جدایی قطعی و کامل از غرب را ندارند لذا در کنار حرکت به سوی بازیگران جدیدی همچون روسیه و چین، با رفتارهای پاندولی به دنبال کاهش حساسیتهای متحدان غربی خود می باشند چنانکه همزمان با اقدام در اوپک پلاس برای کاهش تولید نفت و نیز توافقاتی که با روسیه داشتهاند از ارسال کمکهای بشر دوستانه به اوکراین خبر دادند. در قبال چین نیز این سناریو مطرح است که کشورهای عربی برای کاهش حساسیت غرب، به تکرار واژگان مورد خوشایند غرب در قبال فعالیتهای هستهای و منطقهای ایران پرداختهاند.
هر چند که با توجه به این مولفهها تا حدودی آنچه در بیانیه پایانی نشستهای ریاض مطرح شده، میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد اما به هر تقدیر کشورهای عربی و چین بر چند اصل باید توجه داشته باشند. اولا آنکه داعش که دست پرونده اتاقهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و صهیونیستها بوده با نقش آفرینی همه جانبه ایران از میان برداشته شدند و به اذعان جهانیان اگر ایران نبود قطعا داعش و سایر تروریستها غرب و شرق جهان را به خاک و خون کشیده بود. جهان امنیت خویش را وامدار جمهوری اسلامی است و این اصلی است غیر قابل انکار است. ثانیا جمهوری اسلامی در کنار تاکید بر خدشه ناپذیر بودن تمامیت ارضی ایران، سالهاست که طرح ابتکار صلح هرمز برای تعاملات امنیتی با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را مطرح کرده است که میتواند امنیتی پایدار را به منطقه عرضه دارد و کشورهایی عربی اگر واقعا به دنبال ثبات منطقه هستند میتوانند با استقبال از این طرح در این مسیر گام بردارند و کشورهایی همچون چین نیز که همواره داعیه دار صلح و امنیت جهان است میتواند نقشی واسط را در تحقق این مهم ایفا نماید.
و نکته پایانی آنکه نگاه واقع بینانه حکایت از آن دارد که سرنوشت چین و کشورهای عربی به نقش سازنده منطقهای و جهانی ایران گره خورده است. بایدن در سفر به عربستان رسما عنوان میکند که اجازه فعالتر شدن ایران، روسیه و چین در غرب آسیا را نمیدهد. در همین حال در راهبرد دفاعی آمریکا از چین، ایران و روسیه به عنوان دشمنان و چالشهای اصلی آمریکا یاد شده است. از سوی دیگر مقامات آمریکایی بارها اذعان کردهاند که با طرحهایی همچن راهبرد دفاع مشترک هوایی، اجرای روند سازش به دنبال حفظ چتر خویش بر کشورهای عربی است. این نوع رفتارهای آمریکا از یک طرف به معنای تشدید فشارهای آمریکا بر چین است که حتی پای اروپا، استرالیا، کانادا و … را نیز به عرصه تقابلی علیه یکپارچگی ارضی چین و جاگیاه جهانی آن باز کرده است و از طرفی نیز این چتر حمایتی ادعایی به منزله استمرار سلطه آمریکا بر کشورهای عربی و مقابله آن با استقلال و چندجانبه گرایی آنها در سیاست خارجی است.
در این میان ایران به عنوان خط مقدم مقابله با سلطه گری و یک جانبه گرایی آمریکا، نقشی بی بدیل و غیر قابل انکار در اهداف بازیگران و حامیان چند جانبه گرایی جهانی به جای یک جانبه گرایی غربی دارد که شامل چین و کشورهای عربی منطقه نیز میگردد. در این شرایط رویکرد عقلانی و مطلوب آن است که کشورهایی مذکور به جای رویکردیهای غیر سازنده و فاصله افکن در قبال جمهوری اسلامی که جز جشنود سازی یک جانبه گرایی غربی نتیجهای به همراه ندارد، با رویکرد منطقی به مسائلی همچون فعالیتهای هستهای ایران، نقش منطقهای و جهانی ایران پرداخته که نتیجه آن قطعا تحقق اهداف چند جانبه گرایی جهانی در برابر سلطه گری مخرب غرب است.
نویسنده: قاسم غفوری