اسدی شهماروندی
انحصار واگذاری لاستیک ، به نرخ مثلا دولتی در مرکز استان در دست چه کسی و یاچه کسانی است؟
چهار حلقه لاستیک ، زیر ماشینت ، کهنه و خطر سازند ، سالها با آنها به دلیل تنگ دستی ساخته ای ، جانت اما حالا در خطر است ، درونت در کشمکش و غوغاست ، نگرانی و استرس های رانندگی را با آیت الکرسی می گذرانی ، ایمنی وسیله نقلیه ات پایین است ، زن و بچه هایت را که سوار می کنی ، نگرانی ات صد چندان می شود ، به توکل هایت شک میکنی ، سنگ هایت را با خودت وا می کنی ، تصمیمات را می گیری ،به خودت جرات می دهی تا گشت و گذاری در بازار لاستیک بزنی .
با فروشنده انواع و اقسام مختلف مذاکره و رایزنی می کند ، هزار ترفند بلد است از پاسگاری به دیگر همکاران ، میز گذاشتن جلوی درب ورودی و سرو کله زدن با مشتری و دک کردن آنها ، و غیره و غیره ، به دنبال سود شخصی خود از مال مردم است ، خلاصه به دور از چشم ناظرين بازار همه کار می کند .
صحنه های نان در خون مردم زدن را که می بینی ، آرام از خریدن لاستیک منصرف می شوی ، به خودت می گویی بعد که پول دست ام آمد، آزاد می خرم ، منت ایشان را هم نمی کشم ، چند روزی می گذرد .
دلار بالا می کشد و تو دوباره با همان استرس ها و نگرانی ها ، سر کارت می روی ، بازار میوه و تره بار می روی ، خارج از شهر می روی ، و انبوهی از نگرانی که بار ماشین سواری ات را محموله ای ترافیکی کرده(مجبوری بسازی تا لاستیک ها را عوض کنی ) .
از خیر لاستیک های مثلا دولتی که گذشتی ، با کلی قرض و بدهی وارد بازار آزاد می شوی ، مُخت از قیمت ها سوت می کشد ، به رتق و فتق و مقایسه قیمت ها از این فروشگاه به آن فروشگاه می افتی ، قیمت ها از زمین تا آسمان با هم تفاوت دارد ،انصاف؟! مطلقا اگر در این بازار یافت شود ، خدا ؟ عمرا اگر پیدا کنی .
نا امیدانه ، سرگردان و حیران به خانه می آیی ، اما فرزندان کوچکت را که می نگری دوباره فکر ایمنی ماشین و سرنشینان آزارت می دهد .
چاره ناچار است وارد بازار می شوی ، فکر خرید اقساط و نسیه و چک و سفته هم رهایت نمی کند ، به دنبال یک آشنا، تا پای معامله و وقت تعویض کمی درد دلی با او بکنی ، مخش را با گلایه از وضعیت موجود بازار تلیت کنی تا دلش به رحم آید و باهات راه بیاید کمی که سر سخن را باز می کنی او هم به حرف می آید ، امان از دل پر این بازاریان ، خدا به اینان صبر بدهد ، از پیرمرد دلال دولتی ما که هزار شکایت دارند ، که چرا دولت به او نمایندگی داده ، به ما نداده ، تا تغییر قیمت ها ، که امروز باید اِن تومن بخری فردا باید گرون تر بخری و …از اینجور صحبت ها ، دستمزدتعویض ها را هم نرم نرمک لای صحبت هایش ،قطره چکانی به شیوه ای استادانه بهت القا می کنه ، نرخ غیر متعارف ، سرسام آور مصوب اتحادیه آن هم نرم نرمک ، دلت را بدتر به درد می آورد.