1403-11-17 11:20

جهت جستجو عبارت خود را در کادر روبرو وارد نمایید

اخبار ایران و استان

نه چپ، نه راست، مستقیم

آنان که مرا می شناسند، می دانند که ایده آل ام تعادل است و به هزار دلیل از افراط و تفریط گریزانم و اگر دنبال مثال ساده ای برای فلسفه ی اندیشه ام باشم به ضرب المثلی اشاره می کنم که یکی از پرکاربردترین ها در زندگی همه ما است.

نه چپ، نه راست، مستقیم

آنان که مرا می شناسند، می دانند که ایده آل ام تعادل است و به هزار دلیل از افراط و تفریط گریزانم و اگر دنبال مثال ساده ای برای فلسفه ی اندیشه ام باشم به ضرب المثلی اشاره می کنم که یکی از پرکاربردترین ها در زندگی همه ما است.

هوشنگ نوبخت

آنان که مرا می شناسند، می دانند که ایده آل ام تعادل است و به هزار دلیل از افراط و تفریط گریزانم و اگر دنبال مثال ساده ای برای فلسفه ی اندیشه ام باشم به ضرب المثلی اشاره می کنم که یکی از پرکاربردترین ها در زندگی همه ما است.

نه به آن شوری شور و نه به این بی نمکی.

اگر همین مقدمه کوتاه را به فضای کنونی جامعه تعمیم دهیم به سرانجام و نتیجه ای می رسیم که شاید کمتر کسی به دلایل  مختلف از جمله ملاحظات نقطه چین و مصلحت اندیشی های کاذب بدان پرداخته باشد.

همه مخاطبان عزیز با من هم عقیده اند که در زمان جنگ تحمیلی، علیرغم آن همه چالش ها و بحران هایی که از طرف ابرقدرت ها به سرکردگی صدام بعث بر کشور و جامعه وارد می شد اما شاهد کمترین نوسانات و اختلافات در حوزه های مختلف بودیم.

در دوران دفاع مقدس که همه ما تا ابد و یک روز بدان افتخار می کنیم، کشور، دولتمردان و مردم هنوز وارد جریانات و فضاهای سیاسی مرسوم امروز نشده بودند.

لباس ها همه خاکی بود چون هدف دفاع از خاک بود، درجه ها بین دکتر و کارگر و راننده فاصله نینداخته بودند و هر کس مخلص تر بود، مورد احترام بیشتر واقع می شد.

هدف و دشمن هر دو مشخص بودند و تنها وحدت و یکدلی بود که دل همه را مجذوب سنگرهای خاکی و کمپوت های سیب و گلابی کرده بود.

اینک ، سال ها از آن زمان بی تکرار می گذرد، شیوه ی جنگ ها عوض شده و دولتمردان هم به تبع خیلی کشورها که شاید کمترین مشترکات را با ما داشته باشند، به سمت تشکیل احزاب و گروه های سیاسی روی آوردند.

عصر وحدت و یکدلی و یکرنگی در ایران رو به افول نهاد و شکافی نسبتا عمیق بین جامعه و سیاسیون ایجاد شد که یک طرف آن را اندیشه چپ یا اصلاح طلبان تشکیل دادند و سمت دیگر هم به تفکر راست یا همان اصولگرایان رسید.

بی آن که خیلی ها، مشق دموکراسی و الفبای تشکل های حزبی را نوشته یا خوانده باشند، وارد این کارزار نوظهور شدند و این شکاف گاه فاصله می گرفت و گاه به هم می چسبید و این وسط، تنها مردم بودند که با هر تلاطم این به اصلاح احزاب، همچون زلزله ای به این سمت و آن سمت پرت می شدند.

چند سالی گرایش چپ، زمام امورات کشور را به دست گرفت و تفکر اصولگرایی را به حاشیه برد و گاهی حزب راست بر مسند نشست و اصلاح طلبان را از صحنه خارج کرد و این کشمکش چنان تداوم یافت تا بیشتر افکار عمومی از هر دو طیف گلایه مند شدند و به این نتیجه رسیدند که این دوگانگی ها، خیری برای مردم و کشور ندارد و تنها بهانه ای برای اپوزوسیون شده که بر امواج اختلافات سلیقه ای این دو گرایش سوار شوند و التهاب را بین مردم ایران دو چندان کنند.

از این نکته مهم هم غافل نشویم که در میانه ی این هه سال ها کشمکش قدرت یا خدمت بین این دو تفکر یا حزب، چه نخبه ها که نسوختند، چه دانشمندانی که تفکر سیاسی نداشتند و محو شدند، چه جوان ها که علاقه ای به این بازی ها نداشتند و در هیچ معادله ای لحاظ نشدند و چه معصیت ها و خسران ها که در حوزه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بر کشور تحمیل نشد.

اینک در برهه مهمی از تاریخ کشور هستیم. در زمانی خاص که بر اثر یک حادثه تلخ، رئیس جمهور پر تلاشی را از دست دادیم و فضای حاکم بر جامعه به سمت انتخاباتی می رود که باید یک نفر سکان هدایت قوه مجریه را در این مقطع حساس و سخت به دست بگیرد.

در دورانی که میزان مشارکت نه چندان مطلوب مردم پای صندوق های رای نشان می دهد که آن ها علیرغم احترام به افراد و اشخاص حقیقی از لحاظ جایگاه حقوقی به وابستگی های حزبی چپ و راست بدبین شده اند.

همه شاهد بودیم که ترکیب جمعیت میلیونی تشییع رئیس جمهور و همراهان خدمتگزارش را طیف های مختلف سیاسی با اندیشه های متفاوت شکل می دادند ، حتی آن هایی که به شدت با تفکرات ایدئولوژیستی رئیس دولت سیزدهم زاویه داشتند و این نشان می دهد که مردم ما با اندیشه های فردی کارگزاران تا جایی کار ندارند که آن ها، تفکرات خودشان را به مدیریت اقتصادی و اجرایی کشور گه یک امر کاملا تخصصی و تجربی است، گره بزنند.

مردم نشان دادند که قدر زحمات خالصانه دولتمردان را با هر گرایشی ، می دانتد و از شعار و سفسطه های رسانه ای و غیر عملی از سوی هر گرایشی گریزانتد.

تجربه سال های اخیر نشان داده که ملت ایران، تمایلی برای تداوم کشمکش های سیاسی مرسوم و وابسته به احزاب چپ و راست را ندارند و به شدت وجود یک ضلع سوم که می تواند مسیر مستقیم یا حزب متعادل برای رسیدن به قله های آرمانی کشور و رهبری باشد را احساس می کنند.

حزب یا تفکری که خود را برتر و بهتر از دیگران نداند، گرایشی که خود را خودی و دیگران را ناخودی قلمداد نکند. اندیشه ای که برای سربلندی تمدن اصیل ملی و ایرانی و مکتب غنی دینی و اسلامی مان بکوشد و از همه سلیقه ها و ظرفیت ها هم در دولت خود بهره ببرد.

ضلع سومی که جاده های انحرافی چپ و راست را مسدود کند و همه را به صراط مستقیم فرا بخواند، مسیری میانبر، کم خطر و ایمن که همه در آن لباس خاکی خدمت بپوشند و تا پای جان

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در whatsapp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *