ریاست جمهوری بخشی از حاکمیت است، حاکمیت مجموعهای از قوا، دستگاهها، سازمانها و نهادهایی است که هر یک وظایفی دارند و جمع آنها است که کشور را میچرخاند.
رئیس جمهور همواره و در همه دورهها در سیبل قرار داشته است، چرا که مجری است، قوه مجریه مسئولیت اجرای برنامهها، طرحها و لوایحی را دارد که به او داده میشود یا خود در قالب طرح به مجلس میدهد.
ریاست جمهوری و دولت اختیارات زیادی دارد، اینگونه نیست که تصور شود رئیس جمهور بدون اختیار است و تنها ملزم به اجرای دستورات، برخی میگفتند رئیس جمهور تدارکاتچی است و هیچ اختیاری ندارد، اما همانها همواره در صف اول نامزدی ریاست جمهوری قرار میگرفتند و ثبت نام میکردند و در برخی برههها هم دولت را در دست گرفتند، با وجودی که به این جایگاه رسیدند، زبان انتقاد و اعتراض گشودند که اجازه نمیدهند کار کنیم یا رئیس جمهور اختیاری از خود ندارد.
این که با وجود چنین تفکری اما همچنان سودای ریاست جمهوری دارند و برای آن تلاش میکنند یک سوال بزرگ است.
در هیچ کجای دنیا رئیس جمهور صاحب کامل قدرت و اختیارات نیست و در قانون برای آن اختیارات و شرح وظایف نوشته شده است. اگر رئیس جمهور قدرت مطلق باشد و همه اختیارت به او داده شود دیکتاتوری شکل میگیرد و قطعاً سرنوشت کشور دچار بحران و خطر خواهد شد.
در زمان بنی صدر او تحت آزمایش قرار گرفت و فرماندهی کل قوا در زمان دفاع مقدس به او سپرده شد و پس از مدت کوتاهی ورق در جبهههای جنگ برگشت و حضرت امام(ره) فرماندهی کل قوا را از بنی صدر گرفت.
فرماندهی کل قوا مسئولیتی نبود که به رئیس جمهور سپرده شود چرا که در هر دوره رئیس جمهور تغییر میکند و سیاستها و تصمیمات او نیز در این زمینه با تغییر روبرو میشود.
در دیگر اختیارات و مسئولیتها نیز چنین است، در ماجرای مذاکرات هستهای نیز شاهد اتفاقات مشابهی بودیم، با وجودی که همه تجزیه و تحلیلها و برداشتها از نوع رفتار آمریکا علیه ایران نشان میداد که نمیتوان به این رژیم اعتماد و اطمینان کرد، با این وجود در چند برهه و مقطع حساس سیاسی به دولتهای مستقر اجازه مذاکره داده شد اما نتیجه، آن چیزی نبود که مدعیان گفته بودند.
در دوران دولت اصلاحات که حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود حتی پیمان سعدآباد هم به امضا رسید و تروئیکای اروپایی آن را امضا و متعهد به اجرای آن شد، حتی ایران مراکز هستهای خود را پلمب کرد اما آنها به تعهدات خود پایبند نبودند.
در جریان مذاکرات هستهای موسوم به برجام هم، چنین اتفاقی افتاد و همگان دیدند که آمریکا و اروپا بدعهدی کردند و هیچیک از تعهدات خود را اجرا نکردند.
همه این اتفاقات سیاسی در حالی افتاد که رهبر معظم انقلاب بارها گفته بودند که گرچه امیدی به نتیجه مذاکرات ندارند اما با خواسته دولتها موافقت میکنند. این سیاست برای آن بود تا بعدها گفته نشود که اگر اجازه مذاکره داده شده بود چنین میشد و چنان و مانع آن هم، نداشتن اختیارات ریاست جمهوری بود.
در دوران ریاست جمهوری شهید سید ابراهیم رئیسی یک سیاست درست و منطقی پیاده شد و آن تبعیت از ولی فقیه بود که از سوی او به خوبی رعایت شد. در طول 3 سال دوران ریاست جمهوری او یک نمونه نمیتوان یافت که رئیسی نسبت به توصیهها، درخواستها و دستورات رهبری مخالفتی داشته باشد در حالی که در دوران چند رئیس جمهور شاهد چنین اتفاقاتی بودیم که البته تبعات آن به کشور زیان وارد کرد.
اکنون که در آستانه انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری به دلیل از دست دادن رئیس جمهور هستیم، یکی از ویژگیهای نامزدها میتواند تبعیت منطقی، درست، عقلانی و عالمانه از رهبری کشور باشد.
همین نامزدهایی که اکنون برای رسیدن به صندلی ریاست جمهوری تلاش میکنند، فردا و زمانی که یکی از آنها برگزیده شد، این حق را ندارد که بگوید اختیار ندارم یا کارشکنی میکنند و اجازه نمیدهند که کار کنیم.
حمایتهای رهبری انقلاب از همه دولتها و رؤسای جمهور وجود داشته و پس از این هم وجود خواهد داشت، مهم آن است که رئیس جمهور چگونه از این فرصت حمایت بهره ببرد.
محمد صفری