اینروزها کشور در حالی رنگ و بوی انتخابات گرفته است که موضوع سیاست خارجی از محورهای اصلی نامزدهای سمت ریاست جمهوری را تشکیل میدهد. در همین راستا توجه به چند نکته قابل توجه است.
سیاست خارجی همراستا و هم زمان با سیاست داخلی بخش مهمی از کارکردها، تدابیر و تصمیمات دولتها را تشکیل میدهد چرا که هیچ کشوری را نمیتوان یافت که بدون نقش آفرینی بیرونی بتواند اهداف داخلی و جهانی خویش را به طور کامل محقق سازد. کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران با برخورداری از شراط جغرافیایی ویژه قطعا نیازمند ملزومات و جهتگیریهای همه جانبه در حوزه سیاست خارجی میباشد. به عبارتی دقیقتر اینکه برخی ادعا میکنند، ماجراجوییهای منطقهای و جهانی ایران زمینه ساز تنش و دشمنی برخی کشورها( غرب) با ایران شده است و با تبدیل شدن به کشوری عادی میتوان منافع سیاست خارجی را محقق ساخت، آدرس غلط دادن به جامعه و تصمیم گیران و تصمیم سازان است چرا که شرایط ویژه جغرافیایی و اکونومیک ایران چنان است که عملا نمیتواند در معادلات جهانی بی تفاوت باشد و صلح طلبی آن نیز به منزله چشم طمع نداشتن قدرتهای برای سلطه بر آن نمیباشد. حقیقت آن است که هر عقب نشینی برابر با پیشروی دیگران برای سلطه بر ایران است و تنها راه مقابله نیز قوی شدن نظامی، اقتصای، سیاسی و… است که در چارچوب ظرفیت سازی داخلی، همگرایی با همفکران منطقهای و جهانی محقق میشود. توان نظامی و امنیتی ایران امروز مهمترین مولفه برای قوی شدن در سایر حوزههاست و کم کاری بخشهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و… را نباید پای بخش نظامی و دفاعی کشور نوشت و میدان و امنیت را قربانی کم کاری سایر بخشها کرد. توجه نامزدها در دوران تبلیغات به مراقبت از این دستاوردها و داشتهها امری ضروری برای جلوگیری از ایجاد خیال خام در ذهن دشمنان این سرزمین میباشد.
نکته دیگر توجه به معادلاتی است که این روزها در صحنه جهانی جریان دارد. نخست آنکه بزرگان اروپا یا همان تروئیکا (آلمان، فرانسه و انگلیس) با هدایت آمریکا در شورای حکام قطعنامه ضد ایرانی تصویب و پس از آن نیز چند بیانیه با ادعاهای واهی هستهای و پهپادی علیه ایران مطرح کردهاند که ادامه آن نیز مواضع غیر اصولی آنها در نشست گروه 7 بوده است. تحرکاتی که هر چند بخشی از آن در قالب جهت دهی به افکار عمومی ایران در آستانه انتخابات با محوریت کاهش مشارکت و یا حداقل گرایش به نامزدی متمایلتر به سازشکاری با غرب، سوق دادن نامزدها به رویکردهای رادیکالی علیه ساختار نظام که رسانههای معاند به شدت این روزها به دنبال چنین جهت دهی به فضای انتخابات ایران هستند و… اما در نهایت نشانگر تغییر ناپذیری رویکرد خصمانه غرب علیه ایران میباشد که ضرورت استمرار و تقویت دیدگاه انقلابی خنثی سازی تحریمها بدون چشم داشت به برجام را آشکار می سازد. رویکردی که البته تعامل گسترده با همسایگان، منطقه و فرامنطقه را نیز در خود دارد چنانکه در طول نزدیک به سه سال عمر دولت سیزدهم این مهم اجرایی و دستاوردهای بسیاری را ثبت کرد.
دوم آنکه در روزها اخیر نشست گروه 7 در ایتالیا، نشست بازسازی اوکراین در برلین، نشست صلح اوکراین در سوئیس در حالی برگزار گردیده و میشود که نسخه غرب هیچ جایی برای تعامل و صلح ندارد و صرفا سخن از جنگ و تقابل است. رفتارهای این روزهای غرب نشان میدهد که واژه مذاکره برای غرب همچنان همان کلید واژه تسلیم شدن است لذا اصرار نامزدها به مذاکره با غرب یا همان برجام نه تنها دردی از کشور دوا نخواهد کرد بلکه احتمال اشتباه محاسباتی غرب و افزایش فشارها برای تسلیم سازی را نیز میتواند به همراه داشته باشد.
سوم آنکه تحولات غزه دو درس بزرگ را به همراه دارد. نخست آنکه نقش آفرینی آمریکاییها در لوای واژه آتشبس بدون هیچ کارکردی برای صلح و امنیت می باشد و حمایتهای بیچون و چرای آنها از صهیونیستها نشانگر تغییر ناپذیری رفتار بحرانساز آمریکا علیه منطقه از جمله ایران است و از سوی دیگر مواضع جهانی در حمایت از مقاومت، درست بودن چند دهه رویکرد ضد صهیونیستی و حمایتی ایران از فلسطین را اشکار می سازد. بر این اساس استمرار این روند در مواضع نامزدهای انتخابات در حوزه سیاست خارجی مولفهای مهم در حفظ و ارتقای قدرت جهانی ایران خواهد بود. مجموع این مولفهها چارچوبهایی هستند که خوب است از سوی نامزدهای محترم که خود را در قامت رئیس جمهور آتی جمهوری اسلامی ایران و ملت بزرگ ایران میدانند، مورد توجه قرار گیرد.
قاسم غفوری