حسین قدیانی
اصلاً اسم جبههمان را مقاومت گذاشتهایم که از شهادت نترسیم. آن روز که فتحی شقاقی شهید شد یا آن روز که عماد مغنیه یا همهی آن روزها که آخرش هم نفهمیدیم چه بلایی بر سر امام موسی و حاجاحمد آمد یا همین چند ماه پیش که نوههای اسماعیل مقاومت را به مسلخ خون بردند یا همین رخداد تلخ دیشب؛ قصهی قدس، قصهی عشق است، قصهی آزادی است و از چشم فرهاد، همهی این دربهدریها، همهی این سختیها، همهی این آوارگیها، همهی این تلخیها شیرین است. هر کدام از رهبران مقاومت که به شهادت میرسند، اسرائیل فکر میکند کار را دیگر تمام کرده ولی باز مجبور میشود برای ترور رهبر دیگری، علمدار دیگری، سردار دیگری، سرباز دیگری، علیاکبر دیگری و حتی علیاصغر دیگری نقشه بکشد. آری ما تمام نمیشویم؛ چون شهیدمان حتی اگر از اهل سنت هم باشد، باز ششماههی خانومرباب را میشناسد و میداند ارباب چه کشید آن دم که قطرات خون جگرگوشهی خود را به امانت دست آسمان سپرد. آوینی بیخود نگفت «هر که میخواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند.» هر وقت تاریخ توانست اسم و رسم حسین را از صفحهی خود محو کند، صهیونیستها هم خواهند توانست برای مرگ مقاومت اقامهی جشن کنند. باری ما تمام نمیشویم؛ چون مقاومت درست مثل کربلا، هیچ صحنهی قابل مشاهدهای ندارد، مگر آنکه آن صحنه زیبا باشد. آن روز که اسرائیل محاسن حبیب مقاومت؛ شیخاحمد یاسین را به خون سرخ پیرمرد فلسطینی خضاب کرد، فکر لشکر قاسم را نکرده بود؛ قاسمهای تنومند قسام. بیخود نیست هر چه از باریکهی غزه بیشتر نوجوان و نوزاد میکشند، انگار شمار احرار آزادیخواه قدس بیشتر میشود. نه؛ خدا نمیخواهد ما تمام شویم و یدالله فوق ایدیهم و یدالله معالجماعة. مقاومت همان سرالاسراری است که ضرورت وحدت شیعه و سنی را از شعار به شعور و از شور به مانیفست تبدیل کرده است. اقلاً در منظومهی این متن یعنی در منظومهی وحدت، هیچ مهم نیست آن دو ققنوس لایزال که در فرودگاه بغداد بال گشودند، شیعه بودند یا از اهل سنت. مگر امروز مهم است که اسماعیل روسفید مقاومت از میان دو طیف اصلی اسلام به کدام مایل بود؟ اختلاف شیعه و سنی چیست؟ من میخواهم بنویسم کیمیای مقاومت حتی قادر است پرچم قدس را در همهی ایالتهای امریکا به اهتزاز درآورد. چی از این عادیتر که برای سردار ما، جوان سنی گریه کند و برای هنیه، من شیعه؟ با من حرفهای بزرگ بزن و به این گریهها قسم بخور که ما به همان دلیل که در کربلا نماز فتح خواندیم، در قدس هم خواهیم خواند…