هوشنگ نوبخت
تنها ساعتى پس از استقبال كم نظير خوزستانى ها از كاروان پارالمپيكى مان در فرودگاه اهواز سراغ صادق عزيز رفتم تا ناگفته هاى ماجراى پاريس را برايمان بازگو كند.
منزل صادق در يكى از محله هاى نسبتا حاشيه اى و محروم اهواز قرار دارد و ديدن اين فضا، عزم راسخ و اراده اين ورزشكار براى رسيدن به موفقيت را بيشتر نشان مى دهد.
به محض اين كه سراغ منزل صادق را از پسر بچه اى گرفتيم، با شوق و ذوق ما را به سمت پلاك 105برد و گفت: اينجا منزل صادق است.
خانواده صادق همه جمع شده بودند تا در كنار فرزند افتخار آفرين شان باشند.
مادر صادق در ابتدا ضمن خوش آمد به ما گفت: صادق ديگر تنها فرزند ما نيست بلكه فرزند ايران است، فرزند ام البنين است.
صادق را برعكس هياهويش در مسابقات پارالمپيك، أرام، متين، افتاده و كم حرف ديدم و سعى كردم به هر شكل او را به سخن بياورم تا داستان اين ماجراى اخير را برايمان شرح دهد.
ماحصل گفت و گوى يك ساعته ما با صادق بيت سياح عزيز را خلاصه وار تقديم حضورتان مى كنم.
سال هاست كه در مسابقات مختلف، پرچم بانو ام البنين را به همراه يك جلد كلام الله مجيد در كوله پشتى ام به همراه دارم.
در سفر به پاريس هم اين كوله پشتى را با محتوايش همراه داشتم.
قبل از سوار شدن به اتوبوس براى اعزام به محل مسابقه، نماز خواندم تا كمى آرامش بگيرم و توسل بجويم و سپس طبق عادت به مادرم زنگ زدم تا برايم دعا كند.
مادرم گفت كه الان برايت نماز خواندم و دعا كردم و با خيال راحت مى گويم كه امروز طلا مى گيرى.
وقتى وارد محل برگزارى مسابقات شديم طبق روال و قبل از ورود به محل پرتاب، ساك و كوله پشتى ورزشكاران را تفتيش مى كنند، من هم كوله پشتى ام را تحوبل دادم بدون اين كه به پرچم درون آن فكر كنم.
جالب اينججاست كه شخص مامور تفتيش همه وسايل داخل كوله پشتى را درآورد و همه كوله ىا گشت اما خبرى از پرچم نبود چون اگر پرچم ىا مى ديد حتما او را از كوله پشتى در مى آورد و نگه مى داشت، اينقدر با دقت نگاه كرد كه قرآن ر ا هم نگاه كرد به من نشان داد و سرجايش گذاشت در حالى كه پرجم حضرت ام البنين درست زير قرآن بود.
به حضرت ام البنين قسم، خودم هم آن لحظه پرچم را نديدم و متوجه اش نشدم.
بعد از پرتاب و اينكه متوجه ركوردم شدم سراغ پرچم كشور عزيزم رفتم تا بر آن بوسه بزنم و سجده شكر به جاى بياورم و تنها در ثانيه اى از زمان و در حالى كه غرق در حس و حالى عجيب بودم بى اراده رفتم سمت كوله پشتى تا پرچم ام البنينى را دربياورم كه حتى لحظاتى قبل در نفتيش هم آن را نديده بودم.
خيلى ها مى گويند كه من مى دانستم محروم مى شوم و اين كار را انجام دادم كه اصلا اينگونه نيست چون در مسابقات جهانى و بين المللى هم شاهد چنين صحنه هايي بوديم.
برخى مى گويند كه حذف مدال من به امتياز تيم لطمه وارد كرد كه به لطف خدا چنين نشد چون رقيبان من كه مدال گرفتند از كشورهايي بودند كه نمى توانستند جايگاه ايران را تهديد كنند.
از كارى كه كردم پشيمان نيستم چون مدال طلايم را طى اين چند روز از محبت مردم و مسئولين كشورم گرفتم.
حركت دلى و اعتقادى من باعث شد كه نام ام البنين در فضاى مجازى و رسانه هاى دنيا به اندازه ى همه تاريخ پرتكرار شده است.
مسئولين برگزارى مسابقات پاريس بايد نام ام البنين را جستجو كنند تا از اين بانو يااد بگيرند كه نبايد حق كسى را ضايع كنند.
جالب است كه بلافاصله بعد از مسابقه و تنها در فاصله اى كه من آماده مى شدم كه براى دريافت مدال روى سكو بروم، كارت دوم من را دادند تا نتوانم اين ركورد و قهرمانى را ثبت كنم.
مدال طلايم فداى نام مبترك حضرت ام البنين كه با تمام وجود به او اعتقاد دارم، ركورد شكنى ام فداى نام بلند كشور و ملت ام كه در فرودگاه تهران و اهواز من را شرمنده خودشان كردند.
من براى اين جايگاه، خيلي سختى كشيدم و حدود چهار ماه قبل از مسابقات، شبانه روز در اردو و دور از خانواده بودم.
با يك نيزه پرتابم را انجام دادم كه به دليل تحريم ناجوانمردانه همين كشورهاى مدعى قانون، ورزشكاران ديگر كشورها فقط در تمرىن از آن استفاده مى كنند طورى كه رقيبان اصلى من از هند و چين تعجب كردند كه مى خواهم از اين نيزه استفاده كنم و مى گفتند كه محال است اين نيزه بيش از 40 متر پرواز كند اما دهاى خير مادرم و عمايت حضرت ام البنين باعث شد كه بتوانم ركورد بزنم و نزد ملت ام و ائمه اطهار روسغيد بشوم.
قصد دارم چند وقتى در كنار خانواده باشم و سپس براى مسابقات جهانى و آسيايى آماده شوم.
از شما و همه رسانه ها تشكر مى كنم كه در اين مدت همراهم بوديد و باعث شديد كه تصوير پرچم كشور عزيزم و بانو ام البنين در سطح جهان پر بازديد تر از هميشه شود.