1403-10-06 17:05

جهت جستجو عبارت خود را در کادر روبرو وارد نمایید

اخبار ایران و استان

سرزمین بختیاری، نه بخت دارد نه یاری

هوشنگ نوبخت هستم و این مطلب را در حالی می نویسم که روز گذشته پدر همسرم را تشییع و به خاک سپردم. غمی که در پیچ و خم سیستم مریض احوال اداری مسجدسلیمان دوچندان و گاهى فراموش شد.

سرزمین بختیاری، نه بخت دارد نه یاری

هوشنگ نوبخت هستم و این مطلب را در حالی می نویسم که روز گذشته پدر همسرم را تشییع و به خاک سپردم. غمی که در پیچ و خم سیستم مریض احوال اداری مسجدسلیمان دوچندان و گاهى فراموش شد.

هوشنگ نوبخت هستم و این مطلب را در حالی می نویسم که روز گذشته پدر همسرم را تشییع و به خاک سپردم. غمی که در پیچ و خم سیستم مریض احوال اداری مسجدسلیمان دوچندان و گاهى فراموش شد.

این ماجرا را نوشته و رسانه ای می‌کنم که بعدها، تاریخ نويسان نام مرا از جمله شهروندانی ننویسد که نسبت به اوضاع و احوال اسفناک این شهر بی تفاوت بودم.

از خودکارم خجالت می کشم ولی می نویسم شاید تلنگری باشد برای خیلی ها که در این شهر مسئول هستند، حقوق می گیرند، منشى دارند، ماشين دولت زير پايشان است، کرسى اشغال کرده اند اما از خودشان و عملکردشان خجالت نمی کشند.

این را می نویسم تا همتبارانم به خود بيايند و مثل هواداران فوتبال، علیه برخی مسئولین شهرهای بختیاری نشین شعار «حیا کن، رها کن» سر بدهند و مطالبه گر باشند، شاید عده ای دست از سر این منطقه بردارند.

این مطلب را می نویسم تا دکتر جباری و استاندار جديد و فرماندار بدانند که چگونه می شود سه شهر پر حادثه ی مسجدسلیمان، لالی و اندیکا و صدها روستای اطراف شان باید در طول روز تنها دو ساعت پزشکی قانونی داشته باشند و كسى حق ندارد، روزهاى تعطيل بميرد.

این مطلب را می نویسم تا سردار میرفیضی و سیستم قضایی ما بدانند که کلانتری یازده مسجدسلیمان، صاحبان عزا را دو ساعت به خاطر کپی یک فرم ساده دویست تومانی علاف می‌کند

این را می نویسم تا بگویم که بیمارستان ۲۲ بهمن مسجدسلیمان بیشتر شبیه به یک کشتارگاه است تا درمانگاه. می نویسم تا دنیا بداند که ظرفیت سردخانه این مرکز تنها ۳ جسد است.

این مطلب را با بغض می نویسم تا بگویم دلم برای مردم لالی، اندیکا، هفتکل، تاراز، مسجدسلیمان، دهدز و ایذه می سوزد که هنوز امکانات اولیه ی سی سال پیش را هم ندارند و عقرب ها هنوز در این شهرها، آدم می کشند.

این مطلب را می نویسم تا به مردم بگویم که بروند کمی مطالعه کنند. کمی حقوق شهروندی یاد بگیرند. کمی فرهنگ مطالبه گری شان را بالا ببرند و بدانند که در قانون اساسى، من و تو ارباب هستیم و پشت میز نشین ها نوکر اما کجای دنیا، نوکرها زیر کولر نشسته و پوست اربابان شان را می‌کنند.

این مطلب را می نویسم تا بگویم که محور تاراز و بازفت هر روز حادثه و تلفات جاده ای دارد. می نویسم که بگویم منطقه چلو درمانگاه و آمبولانس و تجهیزات می‌خواهد.

می گریم و می نویسم که بگویم نوبخت قسم می خورد که سرزمین بختیاری، نه بخت دارد، نه دلسوز، نه یاری.

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در whatsapp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *