مجتبی نوروزی
الف) عمق استراتژیک یا عمق راهبردی یک واژه در ادبیات نظامی است که به فاصله بین خط مقدم یا بخشهای نبرد و مواضع اصلی یک کشور که شامل پایتخت، بخش های صنعتی، مراکز اصلی جمعیتی و تولید نظامی است، گفته میشود.
اهمیت حیاتی عمق راهبردی در عرصه نظامی:
۱)افزایش قدرت بازدارندگی: عمق استراتژیک بالا، قدرت بازدارندگی یک کشور را در برابر تهاجمات دشمن افزایش میدهد. چرا که دشمن برای اشغال کامل کشور و رسیدن به مراکز حیاتی آن باید مسافت زیادی را طی کند و با چالشهای متعددی روبرو شود. این امر میتواند دشمن را از حمله به کشور منصرف کند.
۲)ایجاد فرصت برای دفاع: عمق استراتژیک بالا به یک کشور فرصت میدهد تا در صورت وقوع حمله، از خود دفاع کند. چرا که با وجود فاصله زیاد بین خط مقدم جبهه و مراکز حیاتی، کشور میتواند نیروهای خود را بسیج کند و به سازماندهی برای دفاع بپردازد.
۳)کاهش تلفات و خسارات: عمق استراتژیک بالا میتواند به کاهش تلفات و خسارات ناشی از جنگ کمک کند. چرا که با دور شدن مراکز حیاتی از خط مقدم جبهه، احتمال آسیب دیدن آنها در اثر حملات دشمن کاهش مییابد
ب)بازدارندگی:
نظریه بازدارندگی ( Deterrence theory) یک نظریه در امنیت بینالملل است که نخستینبار دو سده پیش بیان شده بود، ولی پس از اختراع و استفاده از جنگافزار هستهای از سوی ایالات متحده آمریکا و آغاز جنگ سرد مورد توجه قرار گرفت.
بازدارندگی را بهطور کلی میتوان «استفاده یک طرف از مجموعهای از تهدیدها برای قانع کردن طرف دیگر به عدم انجام یک عمل نامطلوب» تعریف کرد. به عبارت دیگر بازدارندگی، مجموعه اقداماتی است که یک دولت یا گروهی از دولتها انجام میدهند تا تهدیدهای بالقوه یا بالفعل آنها، از انجام عملیات خصمانه علیه منافع ملی آنها یا متحدانشان و یا تشدید جنگ، خنثی شوند.
نظریه بازدارندگی هستهای نیز بیان میکند که جنگافزارهای هستهای به علت قدرت تخریب بالا میتوانند از حمله نظامی یک کشور قدرتمندتر جلوگیری کنند. به گفته برنارد برودی در سال ۱۹۶۴ «تاکنون هدف اصلی تشکیلات نظامی ما پیروزی در جنگها بوده است. از این پس هدف اصلی آن باید جلوگیری از جنگ باشد. تقریباً هیچ هدف مفید دیگری نمیتواند داشته باشد و یک بازدارنده هستهای باید همواره آماده باشد و هیچگاه استفاده نشود.»
پی نوشت:
حوادث اخیر منطقه و تسلط تکفیری ها بر سوریه، عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران را با اندکی چالش مواجه کرده است.
طبیعتا نظام باید آلترناتیو لازم را برای جبران این مسئله به سرعت پیش بینی کند.
چه باید کرد؟
پیشنهادات زیادی را میتوان ارائه داد اما دو شرط مهم برای پاسخ باید در نظر گرفته شود. اول آنکه در نظام بینالملل قدرت منطق رفتاری دولتها است و بازدارندگی اهمیت اساسی در آن ایفا میکند. این بدان معناست که هیچ دولت و سازمان بینالمللی نیست که در هنگام خطر به کمک بیاید مگر منافع خودش هم در خطر مستقیم قرار گیرد. حقوق بینالملل به دلیل عدم ضمانت اجرا عملا هیچ کارایی ندارد. دوم هر تصمیمی که گرفته میشود باید بخشی از یک برنامه کلی باشد و در همان چارچوب معنایابی شود در غیر این صورت تاثیر آن به شدت کاهش خواهد یافت و حتی میتواند به ضد خودش تبدیل شود.
فراموش نکنیم وقتی جنگ تحمیلی علیه ایران آغاز شد هیچ دولتی علیه صدام اقدام نکرد و از دست نهادهای بینالمللی هم کاری ساخته نبود. تنها چیزی که باعث شد بتوانیم به خواستههای حداقلی خود برسیم ایستادگی و نشان دادن قدرت در میدان جنگ بود.
فلذا به نظر می رسد در شرایط کنونی، یکی از راهکارهای جدی و فوریت دار، بازنگری در دکترین هسته ای کشور می باشد تا بتوان بازدارندگی را در کشور به نقطه مستحکم تری رسانید…