جواد شاملو
در دنیا هر پدیدهای که ظهورمییابد، بسته به مضمون و شکل خود واکنشهایی به خود میپذیرد. در واقع واکنش به پدیدهها صرفا از جنس محتوایی نیست، بلکه با هر پدیده، با فرم خاصی مواجهه صورت میگیرد. مثلا وقتی در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، کسی مثل ترامپ سر کار آمد این مواجهه فرمی با او را دیدیم. ترامپ، موجودی بود از جنس جهل. مهمترین خصیصهای که در تمام گفتار و رفتاراو جلوهگر بود، سیاهی و تباهی جهل بود. به همین دلیل بود که جامعه نخبگان آمریکا با ابزار کتاب با ترامپ مواجه شد. چون او مظهر بیخردی بود، نوع مواجهه با او از جنس خرد بود. یعنی بیش از اینکه مهم باشد در مورد ترامپ چه میگوییم ، مهم این بود که چگونه در مورد او سخن میگوییم.آنان که هنوز اندک عقلی داشتند در مورد ترامپ آنگونه سخن میگفتند که ویروسشناسان در مورد ویروس کرونا. مواجهه علمی و درست، با یک کژکار و ناهنجاری مجسم.
از ابتدای ظهور اسلام، نوع مواجهه با اسلام، از جنس اعمال خشونت، تمسخر، توهین و تحقیر بود. شاید یکی از قدیمیترین انواع مواجهه با رسول خدا و دین اسلام، توهین و تمسخربوده است. از نسبت دادن القابی مثل مجنون، شاعر و ابتر به پیامبر گرفته تا آزارهای جسمانی و زبانی دیگر. در این میان، مسئله تنها تکذیب محتوایی نیست. دشمنان و مشرکان با نوع و فرم رفتار خود با اسلام مقابله میکردند. اسلام و پیامبر اسلام مظهر عقل و اخلاق بودند؛ در مقابل مشرکان با فحاشی و آزارهای خیابانی با ایشان مخالفت میکردند. ما نمیبینیم که با ظهور اسلام، در مکه بحثهای علمی و عقیدتی شکل بگیرد؛ بلکه ظلم و جورهای دیوانهواری است که در پاسخ به بیان متین اسلام به سمت رسولالله و مسلمین سرازیر میشود. اسلام و پیامبر اسلام مظهر مهربانی و عطوفت بودند و در مقابل مشرکان با شکنجههای وحشیانه واکنش نشان میدادند. اسلام استدلال میکرد مشرکان سنگ میپرانند. مسئله دو فرم و دو نوع کنش و واکنش بود.
قرآن نیز مظهر بیان و روشنگری است؛ تماما استدلال و راهنمایی و قول متین است. پس مواجهه با آن از صدر اسلام تا امروز که اسلام در مسیر صدارت است، از جنس توهین و تکذیب و تهمت بوده است. قرآن سخن میگوید، داستان تعریف میکند، شاهدمثال میآورد و برای خوبیها و محاسن استدلال میگوید؛ در مقابل آتشش میزنند. هرچند آتش زدن قرآن، عمل قابل درکی است. قرآن نور است، آتشی است که ۱۴۰۰ سال است به خود خاموشی ندیده، پس با به آتش کشیدنش از آن انتقام میگیرند. قرآن آتش هدایت است، پس ظلمت نیز با آتش از آن انتقام میگیرد. قرآن مظهر «لا یطفی نور الله» است، ظالمان هم با آتش از این نورپراکنی انتقام میگیرند.
بیجهت نیست اگر رهبر انقلاب اقدامات پی در پی ضداسلام در غرب را «جنونآمیز» لقب میدهند و در محکومیت این رخدادها مینویسند: «اهانت جنون آمیز به قرآن با شعار آزادی بیان نشان می دهد هدف حملات استکبار، اصلِ اسلام و قرآن است». جنون، در مقابل عقل است و حمله به عقل، نمیتواند از جنس عقل باشد.
گذشته از این، توهین و مبارزه با قرآن، گواه حیات قرآن است. قرآن، صدایی نیست که از قرون پیش در میان ما مانده باشد، بلکه پاسخی است به ندای انسان هر عصر. صدایی نیست که از گذشته به گوش ما میرسد، صدایی است که هماکنون با ما گفتوگو میکند. اگر قرآن برای جهان امروز حرف و سخن نداشت، کسی با آن اینگونه به مقابله بر نمیخاست. همچنین اگر قرآن به طور مستقیم رهبر مبارزه با ظلم و استکبار نبود، این برخوردهای جنونآمیز با آن پیش نمیآمد. کمونیسم در دنیا دشمنان زیادی دارد، اما کسی سرمایه مارکس را آتش نمیزند. چراکه آن کتاب عاملیت چندانی در انقلابهای سوسیالیستی نداشته و خود طرفداران مارکس هم در صورت وقوع این اتفاق، چندان دردشان نمیآید. مبارزه باطل با حق، همواره علامت حیات حق بوده است. اگر تاریخ مصرف قرآن گذشته است و این حرفها دیگر خریدار ندارد، جنگ با آن به این شکل و صورت چرا؟
قرآن در تمام این قرون، در مواجهه با تمام توهینها و تخریبها و تمسخرها و تهدیدها، تنها تحدی میکند و میفرماید: «فأتوا بسورة مثلها…». مهمترین راه مبارزه با قرآن، این بود که بر قدرت کلامی و محتوایی آن غلبه پیدا میکردند. میدان مبارزهای که قرآن سالهاست در آن حریف میطلبد، همین میدان است. میدان زبانآوری و بحث اعتقادی و استدلالی. این اتفاق نه تنها نیفتاد، بلکه بارها و بارها در طول تاریخ برعکسش رخ داد. هر که در شرق و غرب عالم به قله ادب و اندیشه دست یافت زبان به مدح کلامالله گشود. حافظ به بیان بسیاری از ادبای غربی، بزرگترین شاعر جهان است. این پیامبر شاعران که خود جا به جا از قوت زبان و اندیشهاش به حیرت میافتد و آن را کلامی قدسی میخواند، در مصرعی میگوید: «هر چه کردم، همه از دولت قرآن کردم». گوته که در ادبیات آلمان خود یک پیشوای مقدس به شمار میرود درباره قرآن در دیوان غربی-شرقی و جاهای دیگر سخنها رانده و مینویسد:
« من ابتدا از قرآن روگردان بودم؛ ولی طولی نکشید که این کتاب توجه من را به خود جلب نمود و به حیرت درآورد. بالاخره مجبور شدم اصول و قواعد آن را تعظیم نموده و بزرگ بشمارم و در مطابقه الفاظ با معانی آن بکوشم. مرام و مقاصد این کتاب، بیاندازه قوی و محکم است. این کتاب با این وصف به زودی بزرگترین تاثیر را در سراسر گیتی گذاشته و نتیجه مهمی خواهد داد. سالیان درازی کشیشان از خدا بیخبر، ما را از پی بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن – محمد –
دور نگه داشتهاند. اما هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش گذاریم، پرده جهل و تعصب نا بجا را دریده ایم. عنقریب است که این کتاب توصیف ناپذیر عالم را به خود جلب نموده و تاثیر عمیقی در علم و دانش جهان گذاشته و عاقبت محور افکار مردم جهان گردد». تالستوی، استاد رماننویسان جهان درباره معجزه اسلام میگوید: «هركس بخواهد سادگی و بی پيرايه بودن اسلام را دريابد، بايد قرآن مجيد را مطالعه كند؛ در آنجا قوانين و تعليماتی بر مبنای حقايق روشن و آشكار صادر و احكام آسان و ساده برای عموم بيان شدهاست».
انتقام ما از این توهینها و پاسخ ما به این توهینها، در بیشتر خواندن قرآن است. راهپیمایی و واکنش در شبکههای اجتماعی لازم است؛ اما مهمترین پاسخ همین است که خلوت خود را با قرآن بیامیزیم. /رسالت