عرصه سیاست خارجی کشور طی روزهای اخیر شاهد تحولاتی قابل توجه بوده است که پیش از هر چیز نشانگر ناکامی طراحی انزوا و به حاشیه راندن جایگاه منطقهای و جهانی ایران است. طی ماههای اخیر غرب بویژه در چارچوب جنگ رسانهای و ادراکی بر آن بوده تا با اصولی همچون مشروعیت زدایی، ایران هراسی و اعتبار زدایی در نهایت ایران را کشوری منزوی و استثنایی معرفی نماید تا با چاشنی اغتشاش و ناامید سازی از آینده، ایران را وادار به تن دادن به زیاده خواهی های غرب نماید. این رویکرد چند لایه در حالی صورت گرفته است که نگاهی به تحولات اخیر سیاست خارجی کشور وضعیتی مغایر با این تحرکات را اشکار میسازد.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی با ادعا سازی رسانهای با محوریت غنی سازی ۸۴ درصد در حالی میرفت تا ابزاری برای تصویب قطعنامه و تشدید تحریمها و فشارها علیه ایران گردد که ابتکار عمل تهران در دیپلماسی فعال و عملگرا که با سفر گروسی به تهران همراه بود این طراحی را با شکست همراه ساخت. نکته مهم دیگر توافق میان تهران و ریاض بود که با میزبانی چین صورت گرفت. در حالی که پیش از این تمام توافقات در منطقه با محوریت غرب انجام میشد این توافق به رغم کارشکنیها و تحرکات گستردهای که برای جلوگیری از آن صورت گرفته بود با همراهی چین اجرایی شد تا زمینه ساز ابعاد جدیدی از تحولات منطقهای و جهانی در چارچوب نظم نوین جهانی باشد. نکته مهم دیگر در این روزها نهایی شدن توافق خرید سوخو ۳۵ روسی بوده است. در ماههای اخیر غرب با برجسته سازی ادعای پهپادی علیه ایران در حالی سناریوی فشار هوشمند علیه تهران را اجرا میکرد که همزمان به دنبال جلوگیری از تحقق توافق تهران-مسکو بر سر سوخو ۳۵ بوده است. سوخوهایی که در کنار توان بومی ایران در عرصههای مختلف نظامی و دفاعی میتوان نقشی تعیین کننده در امنیت کشور و منطقه داشته باشد و حتی قدرت چانه زنی ایران در مذاکرات لغو تحریمها را تقویت نماید.
نکته قابل توجه دیگر در عرصه سیاست خارجی اعلام رسمی پایان فعالیت اینستکس یا همان کانال مالی مشترک ایران و اروپاست که از سال ۲۰۱۹ ایجاد و تا به امروز هیچ دستاوردی برای کشور نداشته است. هر چند که غرب سعی دارد آن را یک شکست برای ایران معرفی نماید اما حقیقت امر دستاوردی قابل توجه برای ایران به عنوان مولفهای جهت افشاسازی واهی بودن استقلال اقتصادی و سیاسی غرب است. اعلام تعطیلی این کانال مالی بی فایده که بیشتر نقش یک اهرم مانع ساز در اقتصاد کشور را داشته، در کنار آشکار سازی ضعفهای اقتصادی غرب، میتواند دل کندن اقتصاد کشور از وعدههای پوشالی غرب را نیز به همراه داشته که با مدیریت و برنامه ریزی صحیح میتواند مولفهای برای بهبود اقتصاد باشد.
به هر تقدیر با توجه به آنچه در حوزه سیاست خارجی ذکر شد میتوان که صبر استراتژیک، تن ندادن به زیاده خواهیها و فشارهای غرب که تمام ابزارهایش را در این چند ماه به کار گرفته بود در کنار دیپلماسی فعال و عملگر زمینه ساز تحقق این دستاوردها شده است. روندی که میتواند به الگویی برای رفع مشکلات داخلی کشور از جمله در حوزه اقتصادی باشد که حلقه ابتدایی آن نیز تکیه بر داشتههای درونی و گسترش انسجام و روحیه همکاری جمعی در برابر مشکلات میباشد.
قاسم غفوری