قاسم غفوری
در تحولی مهم و تاریخی پس از ۱۲ سال اتحادیه عرب در اقدامی که نشانگر اذعان به شکست سیاستهایش علیه سوریه و مقاومت است، احیای کرسی دمشق آن هم با محوریت حاکمیت بشار اسد را اعلام کرد. در کنار آنچه در مناسبات طرفین و منطقه روی میدهد نکته مهم و اساسی آن است که رویکرد اتحادیه عرب را میتوان نشانهای بر تغییرات بنیادین در تفکرات و دیدگاههای کشورهای عربی در قبال آمریکا دانست که در چارچوب منطق نظم نوین جهانی ورای یک جانبه گرایی قطبی قابل تعریف است. آمریکاییها در این سالها همواره بر عدم تغییر مواضع خود در قبال سوریه تاکید و حتی به اشغال اراضی آن پرداخته و اخیرا نیز بارها بر مخالفت با هرگونه رابطهگیری کشورها با دمشق تاکید و متحدان خود را از این اقدام منع کرده بودند. رفتار اخیر اتحادیه عرب به معنای رویکردی مستقل بر اساس منافع و نقش آفرینی مستقل در معادلات منطقه و جهان است که پیام پایان دلبستن به دوران یک جانبه گرایی آمریکای را آشکار می سازد. رویهای که رویکرد عربستان به گسترش روابط با ایران با میزبانی چین و نیز تعاملات کشورهای عربی با روسیه و پکن حلقه های دیگر این جدایی از وابستگی مطلق به امریکا را اشکار می سازد. نکته بسیار مهم در رویکرد اتحادیه عرب به سوریه تاکید بر پایان تحریمها و رویکرد به بازسازی ویرانههای این کشور آن هم در شرایطی که آمریکا با تحریمهای «سزار» شدیدترین تحریمها را علیه دمشق وضع کرده است. این رویکرد اتحادیه عرب به منزله فروپاشی جایگاه جهانی اقتصادی و سیاسی آمریکا در جهان است که از ابزار اقتصاد و تحریم علیه سایر کشورها بهره میگرفت.
رویکرد بحران ساز و غیر منطقی غرب و البته خشم و هراس آنها از اتحاد و همگرایی منطقه را در واکنش آنها به اقدام اتحادیه عرب در قبال سوریه میتوان مشاهده کرد چنانکه دولت آمریکا در نخستین واکنش به بازگشت سوریه به اتحادیه عرب به جای استقبال از منطق تعامل مدعی شد که به اعتقاد واشنگتن، سوریه در این مرحله مستحق بازگشت به اتحادیه عرب نیست.
همچنین پیتر استانو سخنگوی اتحادیه اروپا گفت که موضع بروکسل نسبت به دولت دمشق تغییری نکرده است و این بدین معناست که هیچ عادیسازی روابط، بازسازی (سوریه)، رفع تحریمها در کار نیست. طارق احمد معاون وزیر امور خارجه انگلیس نیز با تکرار موضع آمریکا درباره بازگشت سوریه به اتحادیه عرب گفت که دولت لندن مخالف تعامل با دولت بشار اسد است.وزارت خارجه آلمان نیز گفته، روی زمین هیچ چیزی در سوریه تغییر نکرده که خواستار عادی سازی روابط با دمشق باشد.
این واکنشها نشان داد که آمریکای بایدن و کشورهای اروپایی نه تنها اعتقادی به ادعای گفت و گو و تعامل ندارند بلکه همچنان مانند عصر غرب وحشی منافع خود را در بحران سازی و جنگ افروزی جستجو میکند که نمود آن را آشکارا میتوان در اوکراین مشاهده کرد. رفتار غرب در قبال سوریه نشان میدهد که گفتمان ادعایی غرب برابر با تسلیم شدن و تن دادن به زیادهخواهیهایش است. رویکردی که نتیجه آن تاکنون جز بحران و ویرانی هیچ نتیجهای برای جهان نداشته است.