صحنه بینالملل طی روزهای اخیر معطوف به عملیات ویژه فلسطینیها در پاسخ به ماهها جنایت و اشغالگری و تجاوزات رژیم صهیونیستی شده است بگونهای که دیگر چندان خبری از جنگ اوکراین نیز به میان نمیآید. همزمان با استمرار نبرد فلسطینیها برای آزادسازی اراضی اشغالی، برخی منابع خبری مدعی شدند که بنابر اعلام قرارگاه مرکزی فرماندهی ایالات متحده، سنتکام، ناوهواپیمابر یواساس جنرال آر فورد و ناوگروه همراه عازم منطقه شرقی دریای مدیترانه شده است.سنتکام همچنین از تقویت توان بازدارندگی هوایی آمریکا در خاورمیانه و افزایش تعداد اسکادرانهای اف-۳۵، اف-۱۵، اف-۱۶و ای-۱۰ خبر داده است.ژنرال مایکل کوریلا، فرمانده سنتکام گفته است ارتش آمریکا برای مقابله با احتمال گسترش مناقشه در منطقه در کنار اسرائیل و متحدانش ایستاده است. این ادعا با محوریت مقابله با سایر ارکان جبهه مقاومت از جمله حزب الله لبنان و ایران در حالی مطرح شده است که در باب آن چند نکته قابل توجه است.
نخست آنکه غربیها بویژه آمریکاییها و انگلیسیها همواره بر این ادعا بودهاند که دارای اشراف اطلاعاتی و نظامی گسترده در غرب آسیا بویژه در حمایت از رژیم صهیونیستی میباشند. آنها همچنین مدعی بودند که با کوچکترین تحرکی علیه امنیت این رژیم واکنشی سخت و فراگیر خواهند داشت. عملیات منحصر به فرد طوفان الاقصی نه تنها شکست اطلاعاتی و نظامی صهیونیستها بوده بلکه فرو ریختن هیمنه اطلاعاتی و نظامی غرب در منطقه در تامین امنیت این رژیم را بر همگان آشکار ساخت. این شکست و افتضاح اطلاعاتی و امنیتی غربیها ، فرو ریختن توهم برخورداری از حمایتهای غرب برای رسیدن به امنیت پایدار را برای بسیاری از کشورها از جمله آنهایی که در توهم سازش با رژیم صهیونیستی بودهاند را به همراه خواهد داشت.
هر چند که آمریکاییها ادعای ارسال رزم ناو به منطقه برای حمایت از این رژیم و مقابله با گسترش تبعات احتمالی آن را سر دادهاند اما حقیقت امر آن است که وقتی آمریکا توان حمایت اطلاعاتی و امنیتی از رژیم صهیونیستی در برابر منطقهای کوچک با کم ترین امکانات به نام غزه را ندارد قطعا لشکر کشی نظامی وی نیز کارکردی به همره ندارد و بیشتر یک رفتار تبلیغاتی در برابر انتقادهایی است که در آستانه استیضاح بایدن به کاخ سفید وارد شده است.
دوم آنکه آمریکاییها همواره با ادعای حمایت از تجارت آزاد و متحدانشان در آب راههای بینالمللی حضور داشتهاند حال آنکه در مقاطعی همچون زمان ادعای حمله شیمیایی ارتش سوریه، جنگ 33 روزه لبنان و نیز جنگهای غزه این حضور را با کلید واژهای به نام حمایت از تل آویو همراه ساختهاند. وضعیتی که در دوران اوباما و ترامپ در قبال سوریه تکرار و رزم ناوهای آمریکایی به مدیترانه آمدند اما بدون هیچ کارکردی منطقه را ترک کردند. در مقطع کنونی نیز جو بایدن که در آستانه استیضاح قرار دارد و از سوی دیگر خود را برای نامزد نهایی دموکراتها شدن در انتخابات آتی آماده میکند برای کاهش انتقادهای داخلی و خرج کردن از سیاست خارجی، ژستهای حامیانه از رژیم صهیونیستی را در پیش گرفته است که اعزام این رزم ناوها و جنگندههای ادعایی نیز بخشی از این اقدام است در حالی که همزمان با این ادعاها به دنبال روحیه دادن به ارتش از هم فروپاشیده صهیونیستی را دارند چنانکه در قبال اوکراین این امر را صورت داده بودند.
سوم آنکه برخی در حالی برآنند تا آن را آمادگی آمریکا و صهیونیستها برای اقدام نظامی علیه ایران عنوان و با این ادعا نیز به سوء استفاده از بازار ارز و سکه میپردازند که یک حقیقت انکار ناپذیر وجود دارد و آن اینکه آمریکا 20 سال است که به بهانه هستهای از گزینه نظامی روی میز میگوید و هرگز نیز جرات انجام آن را نداشته است. آمریکا میداند کوچکترین خطای نظامی برابر با جنگی است که پایان بخش آن نخواهد بود لذا نه علیه ایران و نه علیه حزب الله جنگی به راه نخواهد انداخت. آمریکا اگر توان نظامی داشت قطعا پیش این چنین اقدامی صورت میداد و از سوی دیگر نیز در اوکراین و افغانستان با چنان شکستهایی مواجه نمیشد. بر این اساس ادعاهای مطرح شده در باب ناوها و جنگندهها صرفا هیاهو برای هیچ است.
قاسم غفوری